11 اسلاید توسط: خاله اگاتا انتشار: 20 ساعت پیش 68 مشاهده گزارش ذخیره افزودن به لیست


اشتراک گذاری

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (39)
  • imageخاله اگاتا سازنده
    ضیافت‌جاست باددی‌رافائلم

    بچه ها برای اینکه اذیت نشید بزارید روی حالت کتابی و بعد بخونیدش

  • imageمبینا 🎀
    دستیار خبرنگار ارشد TN

    شاهکار و بانو آگاتا؟
    من و خوشحالی محاله 💃

  • imageᴍAᴅAᴍ MᴀLғOY
    ~ بانوی اسلیترین~

    من عکس‌پوسترو مبخوام😭😭

  • imageᴍAᴅAᴍ MᴀLғOY
    ~ بانوی اسلیترین~

    عالی

  • محشر بووودددد ایولللل!! ✨✨✨

  • imageبه❄ꜱᴏᴜʟالهام شد
    روح سرگردانِ خونه یƖųƙɛ@

    چجوری توی ۴۷ دقیقه انقدر لایک میگیریییی😭😭😭
    من ۴ ساعته گذاشتم لایکا زیر ۱۰ عه😭😭😭

  • imageبه❄ꜱᴏᴜʟالهام شد
    روح سرگردانِ خونه یƖųƙɛ@

    عالیییییی😭بالخره گذاشتیششششش

  • image𝖱𝗂𝗇 ౨ৎ
    αѕ uniqe as purple @𝕃𝕠𝕜𝕒𝕤

    اگاتا خانم دوباره اسلی کرده ☝🏻

  • image𝖱𝗂𝗇 ౨ৎ
    αѕ uniqe as purple @𝕃𝕠𝕜𝕒𝕤

    بهترین نویسنده تستچی وجود ندار-

  • imageلیآنجون
    یک عدد فوجوشی بدبختم ۲

    تالار بزرگ قصر در نور چلچراغ‌های بلورین می‌درخشید و ماسک‌های نقره‌ای مهمانان را می‌پوشاند. موسیقی وینسی آرام در فضا پیچیده بود، اما زیر لب، زمزمه‌های خشمگین و کنایه‌آمیز خون‌آشام‌ها به سختی قابل شنیدن بود.

    آنها خود را "مهمانداران" من معرفی کردند—مردان و زنان زیبا و مرموزی با نیش‌های تیز و چشمانی که در تاریکی می‌درخشید. مرا به قصر عظیمی بردند، بنایی سنگی که در دل کوه‌ها پنهان بود. گفتند من "مهمان" ویژه‌ای هستم، اما درهای بلند و پنجره‌های دارای میله، حکایت دیگری داشت.
    _______
    اینا خیلی خوبن 😭

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.