
خسته شدم واییییی چقدر مصاحبه درست کردن سخته فقط یادتون باشه وردی رو نیارین که استادتون رو تبدیل به صندلی یا اردک یا جغد بکنه🤣
گزارش اختصاصی از خبرنگار ویژهی جادونامه، بخش حوادث آموزشی: او که بنا به دلایل امنیتی نمیخواهیم اسمش رو کامل بگیم، فعلاً با نام مستعار «الف.ج» شناخته میشه. متولد یکی از مناطق نیمهجادویی کشور، با سابقهی تحصیلی نسبتاً پرحاشیه، علاقهی شدید به وردهای شخصیسازیشده، و سابقهی چند انفجار کنترلنشده در آزمایشگاه معجونسازی.«الف.ج» از همان سال اول ورود به هاگوارتز، با اختراع ورد «کپیپاترا» برای تسهیل در امتحانات، توجه مسئولان را جلب کرد. حالا، پس از اخراج رسمی از مدرسه، در مصاحبهای اختصاصی با ما حاضر شده تا از پشت پردهی زندگی جادوییاش بگوید. ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ خبرنگار: خب، «الف.ج»، اول بگو ببینم، چرا اخراج شدی؟ الف.ج: ببین، من فقط خواستم یه ورد بسازم که نمرهها خودشون اصلاح بشن. حالا میگن تهدید امنیتیام. خبرنگار: یعنی وردی ساختی که نمرهها رو تغییر بده؟ الف.ج: نه دقیقاً. وردی بود که وقتی استاد برگه رو نگاه میکرد، یه حس عمیق از رضایت درونی پیدا میکرد و خودش نمرهی بالا میداد. خبرنگار: و این باعث شد اخراجت کنن؟ الف.ج: نه فقط این. یه بار هم وردی ساختم که معجونها خودشون همزن رو فعال میکردن. گفتن این دیگه دخالت در روند آموزشیه. خبرنگار: یعنی تو فقط خواستی کمک کنی؟ الف.ج: دقیقاً. ولی ظاهراً هاگوارتز هنوز آمادهی نوآوری نیست.
خبرنگار: خاطرهای از کلاسها داری که باعث شد مسئولان بهت شک کنن؟ الف.ج: فقط یکی؟! بذار از کلاس معجونسازی بگم. یه بار خواستم معجون حافظه بسازم، ولی اشتباهی یه قطره از شربت تمرکز ریختم توش. نتیجه؟ کل کلاس یادش رفت چرا اونجاست. استاد هم وسط درس گفت: «من کیام؟ اینجا کجاست؟» خبرنگار: واکنش استاد چی بود؟ الف.ج: گفت: «این معجون باید ممنوع بشه.» منم گفتم: «ولی تمرکز همه بالا رفت!» گفت: «بالا رفت، ولی رو چیز اشتباه.» خبرنگار: کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه چطور بود؟ الف.ج: اونجا وردی ساختم به اسم «فراروس فوریوس» که وقتی خطر حس میکردی، خودت رو به شکل صندلی تبدیل میکردی. یه بار وسط تمرین، یکی از بچهها ورد رو اشتباهی اجرا کرد و تا آخر کلاس به شکل صندلی موند. استاد روش نشست و گفت: «این صندلی خیلی راحته، از کجا آوردین؟» خبرنگار: یعنی وردهات همیشه یه مشکلی داشتن؟ الف.ج: نه همیشه. یه بار وردی ساختم که وقتی کسی دروغ میگفت، صدای جغد درمیاومد. فقط مشکل این بود که تو جلسهی شورای مدرسه، جغدها دستهجمعی آواز خوندن. خبرنگار: و اینا باعث اخراجت شد؟ الف.ج: نه دقیقاً. گفتن من «باعث اختلال در روند طبیعی جادو» شدم. ولی من فقط خواستم جادو رو کمی بامزهتر کنم.
خبرنگار: «الف.ج»، جلسه انضباطی چطور بود؟ جدی گرفتن یا مثل بقیهی وردات، همهچی رفت تو فاز طنز؟ الف.ج: ببین، جلسه انضباطی بود، ولی بیشتر شبیه شوی استعدادیابی بود. منو بردن جلوی هیئت بررسی، گفتن: «وردی که باعث شد استاد معجونسازی تا سه روز صدای اردک بده، چی بود؟» گفتم: «وردش بود ‘قاققاقیوس’، ولی فقط برای شوخی بود!» گفتن: «شوخی؟ استاد تا امروز فقط با زبان بدن درس میده.» خبرنگار: یعنی وردات تأثیر بلندمدت داشتن؟ الف.ج: یه بار وردی ساختم که وقتی کسی دروغ میگفت، موهاش رنگینکمانی میشد. نتیجه؟ معاون مدرسه تا دو هفته با رنگ موهای یونیکورن تو جلسهها شرکت میکرد. گفتن: «این ورد باعث بیاعتمادی شده.» گفتم: «اتفاقاً باعث شفافسازی شده!» خبرنگار: دفاعیهات چی بود؟ الف.ج: یه ورد اجرا کردم به اسم «بیگناهیوس»، که باعث میشد همه احساس کنن من بیگناهم. فقط مشکل این بود که روی خودم جواب نداد، ولی روی یکی از مرگخوارهای سابق جواب داد و گفتن: «شاید اشتباه گرفتیم، اون بیگناهتره.» خبرنگار: آخرش چی شد؟ الف.ج: گفتن: «تو با وردات، ساختار مدرسه رو به چالش کشیدی.» گفتم: «ساختار مدرسه؟ من فقط خواستم وردی بسازم که وقتی استاد دیر میاد، کلاس خودش شروع بشه!» گفتن: «تو خطرناکی.» گفتم: «نه، من فقط خلاقم. خطرناک اونیه که ورد ‘بیخیالیوس’ رو روی کل مدرسه اجرا کرد و همه امتحانها لغو شد.»
خبرنگار: خب آمونیوس جانجستانگ، بعد از اون همه ورد عجیب، انفجار معجون، و صندلی شدن همکلاسیها، فکر میکردی یه روز دوباره برگردی هاگوارتز؟ آمونیوس: راستش نه. داشتم آماده میشدم برم یه مدرسهی جادویی آزاد توی کوههای آلپ، که فقط وردهای خلاقانه درس میدن و نمرهها رو با حس درونی میدن. خبرنگار: چی شد که برگشتی؟ آمونیوس: یه روز، وسط تمرین ورد «فراموشیوس»، یه جغد اومد با یه نامهی رسمی. روش مهر وزارت سحر و جادو بود و امضای هرماینی گرنجر. تو نامه نوشته بود: «خلاقیت، اگر کنترلشده باشه، میتونه آیندهی جادو رو بسازه. هاگوارتز به دانشآموزانی مثل تو نیاز داره فقط لطفاً دیگه کسی رو به صندلی تبدیل نکن.» خبرنگار: یعنی هرماینی شخصاً وساطت کرد؟ آمونیوس: آره. گفت: «منم یه زمانی وردی ساختم که باعث شد رون تا سه روز فقط به زبان الفبا حرف بزنه. ولی یاد گرفتم چطور خلاق باشم و مسئول.» بعدش، با یه جلسهی بازنگری، منو دوباره پذیرفتن. البته با یه شرط: «هر ورد جدید باید اول توسط کمیتهی ضدخنده بررسی بشه.» خبرنگار: حالا که برگشتی، برنامهات چیه؟ آمونیوس: میخوام یه اپلیکیشن بسازم به اسم «وردساز پلاس» که وردها رو با هوش مصنوعی پیشنهاد بده. البته هنوز دارم رو نسخهی آزمایشی کار میکنم فعلاً فقط بلده ورد «سلاموس» رو با صدای اردک اجرا کنه. خبرنگار: حرف آخر؟ آمونیوس: فقط اینو بگم: جادو فقط تو کتابا نیست. گاهی تو اشتباهاته، تو خندهها، و تو آدمهاییه که از صندلی شدن هم درس میگیرن.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فرست؟
عالیییییی
حاجی ایده هات عالیه🛐🛐🛐🛐
مرسی مادام🌹
😊
خلاقیتت تو ساختن اینجور چیزا رو تحسین میکنم، واقعا عالیه!🛐
نظز لطفته