
بزارید پست رو با یک سوال شروع کنم؛ کارها و هدف لایت یاگامی واقعا اشتباه و بد بودند؟ تو این پست قراره قسمتی از پیچیدگی های شخصیت لایت و چیزایی که ازش میدونیم رو مورد برسی قرار بدیم. بزن بریم!

هوش زیاد لایت، که شاید بارزترین ویژگی اونه، میتونه دلیل غرور بسیارش باشه. اون از ابتدا خودش رو برتر و والاتر از بقیه میدید و معتقد بود تنها کسی که میتونه انسانهای فاسد رو حذف کنه خودشه!

حالا چجوری؟ با دست به قلم شدن و استفاده از دفترچه مر⋆گ (یا به قول نیئر ؛خطرناک ترین سلـ⋆ـاح بشریت) کافی بود جنا⋆یت کارارو بک⋆شه و یک جهان پاک بسازه. دنیایی رویایی بدون هیچ جنگ ، درگیری و خونـ⋆ریزی ای.

اگر همه چیز درست پیش میرفت ،اونوقت تنها جنایـت کار و قا⋆تل باقی مونده خودش بود و هرکاری هم میکرد ،این واقعیت تغییر نمیکرد. آیا منطقیه که همچین کسی ،خدای یک جهان پاک باشه؟! «کیرا بچهاست و از باختن متنفره، منم هنوز بچهام و از باختن متنفرم. واسهی همینه که درکش میکنم.» طبق گفته های اِل ،کیرا هنوز کودکه و ذهن نابالغی داره.(و البته اضافه میکنم که عقدهی خدا بودن هم داره!) لایت خودش رو "عدالت" میخونه و به نظرش در جایگاهی هست که انسان هارو مجا⋆زات کنه و بگه کی خوبه کی بد. این میتونه به خاطر همون غرورش باشه ،اما یه نگاه به شخصیتش ،ثابت میکنه عنوان عدالت اصلا مناسبش نیست.

میتونیم بگیم لایت، 'قدرت طلبیش' رو پشت نقاب 'عدالت خواهی' پنهان کرده بود. میگفت که چقدر دوست داره یک جهان نو بسازه. اما نمیگفت بیشتر از اون، چقدر دوست داره کسی باشه که خدا خطاب میشه و قدرت مطلق داره!

لایت تو این راه آدمای بیگناه زیادی رو فدا کرد. مثل تاکدا کیومی که وقتی دیگه فایده ای برای لایت نداشت ،کش⋆ته شد. یا ری پنبار و نامزدش که اونها هم اول مورد استفاده قرار گرفتن بعد مر⋆دن ،چون صرفا مزاحم کیرا میشدن.

غیر از اون، اطرافیان لایت هم آسیب دیدن. همانطور که گفتیم لایت شخصیتی قدرت طلب داره که از باخت متنفره. مثلا وقتی موفق شد اِل رو بکشه، حتی اگر به اجبار و برای اهداف والا بود ، میتونست کمی در برابر مر⋆گ کسی که اون رو «دوست» خطاب کرده بود ناراحت بشه یا احساس عذاب جدان داشته باشه(فکککک نکنم) اما لایت ،اینحا هم دست از قدرت نمایی برنداشت و با یه لبخندِ؛ من پیروز شدم!من از تو قوی ترم به اِل بیچاره خیره شده بود. (بمیرم💔)

قرب⋆انی بعدی این رفتار لایت، پدرشه! پدری که اینقدر براش سخت بود که پسرش ،کسی که از گوشت و خون خودشه یه جنای⋆تکار باشه که قبول کرد روزها زندانی بشه و حتی حاضر بود بمی⋆ره! و وقتی بلاخره مطمئن شد فرزندش میرا نیست با خوشحالی تمام از دنیا رفت. مطمئنا یاگامی سویچیرو یه پدر فوقالعاده بود که کاراکترای زیادی به خاطرش اشک ریختن. اما واکنش پسرش به تمام اینها چی بود؟ بدون ذرهای ناراحتی و دلسوزی پدر خویش را اح⋆مق خطاب کرد ، مر⋆گش رو حق میدانست و تنها دنبال پیروزی و مر⋆گ ملو بود. جای تعجب نداره. کیرا ،مفهوم خانواده رو درک نمیکنه برای همینه که چند قسمت قبل ، خیلی راحت درمورد کش⭒تن خواهر بی گناه خودش صحبت میکرد. (فکر میکنم اگر رم نبود ،یا میسا چشمهای شینیگامی رو نداشت ،اسم اون هم خیلی وقت پیش توی دفترچه نوشته میشد)

لایت کارش رو با هدف خوبی شروع کرد اما کم کم تو این راه به جنون رسید و رسماً تبدیل به هیولایی شد که برای هدفش هرکاری میکرد. مطمئنا کیرا و اهدافش قابل بخشش نیستند. تنها کاری که میشه کرد ناراحتی و دلسوزی برای پسر قبل از دفترچهست که همراه با حوصلهی ریوک از بین رفته بود. (چه میکنی شینیگامی جان؟)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیی بود زیبارو لذت بردممم 🎀🛐✨😭
ممنون میشم یه سر به پستام بزنی و حمایت کنیی ^^^