15 اسلاید پست توسط: Yoonica انتشار: 2 ماه پیش 184 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست


اشتراک گذاری

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (46)
  • imageDrama Queen🌊
    یه دختر روانشناس

    و یکی دیگه از مکلام اینه که چجوری داستان رو شروع کنم؟ من یه ایده خیلی باحال واسه کتابم دارم ولی نمیدونم اون جمله اول رو چی بنویسم شروعش اون کلمه اول چی باشه و چون تو تجربه داری میپرسم بهتره داستان از دید خود شخصیت باشه یا از دید راوی؟

    • شروع داستان میتونه :
      با توصیفی کوتاه از مکان و زمان باشه
      دیالوگ هایی بین شخصیت اصلی و شخصیتی دیگر
      وسط یک درگیری یا اتفاق مهم همراه با توصیف کوتاه از آرامش قبلش
      جمله ی اول باید یکی از حس ها رو بساز: کنجکاوی-خطر/درگیری- فضا و حال و هوا- جمله اس ساده ولی پرمعنی.
      با کلمه حرکتی (ناگهان,قبل,بعد) احساسی یا سوالی باشه.

    • imageDrama Queen🌊
      یه دختر روانشناس

      ممنونم با این توصیه ها حتما میتونم داستانم رو ادامه بدم و اگه سوال دیگه ای هم بود میتونم ازتون بپرسم؟

    • البته اگه کمک خواستی توی گفتوگو ها ازم بپرس.

    • imageDrama Queen🌊
      یه دختر روانشناس

      ممنون❤❤❤❤

  • imageDrama Queen🌊
    یه دختر روانشناس

    من یه مشکلی با نوشتن دارم منظورم اینه که نمیتونم با کلمات به خوبی احساس اون فضا رو منتقل کنم

    • انتقال احساسات توسط کلمات بیشتر یک بخش شاعرانه است. برای همین به نویسنده ها توصیه میشه شعر بخونن تا معنی کلمات رو بهتر بفهمند. یا اینکه داستان های مختلف رو بخونن تا دایره لغاتشون افزایش پیدا کنه و طعنه, توصیف, تشبیه و اینا رو بهتر استفاده کنن. بعدش هر نویسنده لحن و ریتم خاص خودش رو داره, آروم/ تیز/ شیرین/ جدی/ مبهم و ..
      نوشتن شعر, خاطره, نامه, دیالوگ, خلاصه ی یک داستان کمکت میکنه.

    • برای هر احساس یک یا چند کلمه وجود داره. (و بالعکس) مثلا آرام- ملایم- آهسته- کند- نرم- یواش یواش- کم کم- اندکی- با صبر و حوصله و .. همه ی این کلمات یک ویژگی رو نشون میدن ولی فرق دارن. فقط کافیه وارد یک جمله بشه. تنها چیزی که نشون دهنده ی تفاتشون تاثیری هست که روی مخاطب میزاره. اینکه مخاطب چجوری واکنش نشون بده. مثلا جمله " کند راه رفت" حس تنبلی داره. "یواش یواش راه رفت" حس پنهان کردن یک حقیقت داره.

    • imageDrama Queen🌊
      یه دختر روانشناس

      ممنونم🙏

    • "نگو, نشان بده." مثلا میخوای بگی هوا ترسناک بود... جایگزین: باد از لای پنجره زوزه میکشید و شعله شمع را میلرزاند. انگار کسی ناله میکرد و به آن چنگ میزد. ..... فرض کن چشمهات دوربینه و قراره یه فیلم بسازی که همه ی حواس 5 گانه رو توش استفاده کنی. البته زیاده روی هم نکن.

  • imageفرا مرز
    تا کِی؟

    من یروز 40 صفحه نوشتم 💔

    • 40 صفحه توی یک روز؟!! یا منظورتون اینه که یه زمانی حدود 40 صفحه نوشتید و بعد کنار گذاشتید؟
      من هم رمان نیمه کاره زیاد داشتم یکی حدود 30 صفحه و یکی دیگه 90 صفحه.... اون زمان من انگیزه ام برای نوشتن فقط دیده شدن بود. و هیچ کتابی راجع به نویسندگی نمیخوندم. ولی وقتی تصمیم گرفتم که برای خودم بنویسم, نوشتن برام آسون تر شد. رمان فعلی ام به 120 صفحه رسیده و من هنوز به یک سومش هم نرسیدم. و قصد دارم رمان های قبلی ام رو بازنویسی کنم چون پر از اشتباهه.
      ماهی رو هر وقت از آب گیری تازه است...

    • imageفرا مرز
      تا کِی؟

      اره توی یه روز چهل صفحه نوشتم بقیشون رو فردا پس فرداش نوشتم.یه رمانم همین چند وقت پیش تموم کردم شد 170 صفحه و کلا چون از کلاس سوم شروع کردم به نوشتن دیگه شده بخشی از زندگیم که هر موقع سعی میکنم یکم ذهنمو از داستان دور کنم و فاصله بگیرم بیشتر کتاب بخونم که موقع ویرایش خوب ویرایشش کنم دوباره اون حس نیاز میاد سراغمو بازم مینویسم.راستی چند سالت بود؟ من 15 سالمه.

    • بین 25- 30... اگه منظورت برای اون دوتا رمان نیمه کارمه... اون موقع 23 سالم بود. نویسندگی رو از 13 سالگی شروع کردم. اوایل داستان کوتاه و کمیک می نوشتم.

    • 40 صفحه توی یه روز شگفت انگیزه... این یعنی شما جزو نویسنده های سرعتی هستی و ویرایش رو میزاری بعد از اتمام پیش نویس. برعکس من خیلی کندم ولی سعی میکنم کیفیت نوشتنم بالا باشه. و ویرایش جز جدانشدنی از نوشتنمه.

    • imageفرا مرز
      تا کِی؟

      موفق باشی تا حالا کتابی چاپ کردی؟ اگه آره که چند تا؟

    • ممنونم... نه چیزی چاپ نکردم.

  • imageClockwork
    در حال ساعتسازی...

    و یه مسئله اینه که از نگارش و داستان بعضی قسمت ها ناراضی ام و این فکر که دوباره بنویسم ازارم میده چونکه کتابم یه دفتر کاملا دستسازه که کلی زحمت برده نوشتن فیزیکی صفحه به صفحه اش
    کسی راهنمایی پیشنهادی داره؟

    • imageClockwork
      در حال ساعتسازی...

      عا یه مسئله اینه که من یه سال کلا ننوشتم و نمیدونم نوشته های الانم کیفیت سابق رو داره یا شدم عین یه کلاس هشتمی که انشا نوشته

    • نویسندگی مثل یادگیری زبان نیست که اگه یه روز یا چند ماه روش کار نکنی از قدرت نویسندگی ات کم بشه. بلکه توی همون سطح قبلی ثابت میمونه. چیزی که کتابتون نیاز داره ویرایش هست. ویرایش بیسشتر یا در حین نوشتن هست یا بعد از اتمام کتاب. وقتی شما متوجه شدید که شروع و میانه داستانتون به اندازه ی بخش های پایانی جذابیت نداره یعنی یکسری چیزها باید تغییر کنه.

  • imageClockwork
    در حال ساعتسازی...

    ممنون از ش
    سازنده محترم بابت پست بینظیرشون
    من پارسال داشتم یه رمان چهارصد صفحه ای به طور تخمینی مینوشتم که اواخر خیلی جذبش شده بودم و موتورم حسابی واسش گرم بود
    ولی وقتی به کنکور رسیدم ولش کردم
    الان میخوام دوباره شروعش کنم ولی سه تا مسئله دارم
    یکی اینکه اون چسبندگی سابق رو نویسندگی واسم نداره و جذبم نمیکنه
    یکی اینکه اون تسلط پیشین رو روی داستان ندارم
    با اینکه یه سری یادداشت ها دارم که کلیات رو مشخص میکنه ولی همه جزئیاتی که باید نوشته بشه رو ندارم

    • منم چندتا رمان نیمه کاره داشتم که هر دفعه بخاطر درس و کنکور و آزمون ها مجبور شدم نوشتن رو متوقف کنم. اولین رمانم رو 13 سالگی نوشتم و متوقف شد تا 17 سالگی و بازم متوقف شد. بعد 21 سالگی چندتا رمان مختلف رو شروع کردم. تا رمان فعلیم که سفت و سخت بهش چسبیدم و 6 ماهه که روش کار کردم.

    • اینکه یک سری یاداشت کلی داری و بعد گفتی 400 صفحه نوشتی, با هم تضاد داره. منظورتون اینه که طرح رمان و ایده ها رو نوشتید؟
      اگه انگیزه اش رو ندارید بهتره ادامه ندید. اما اگه ایده های جدید دارید, میتونین یه کتاب جدید بنویسید. برای اینکه دوباره به اندازه ی قبل روی داستانتون تسلط داشته باسید باید یکبار کل داستان رو بخونین و حتما دفتری جداگانه برای ایده ها و شخصیتها داشته باشید که اگر زمانی وقفه افتاد بتونین با همون نیروی قبلی برگردید. باز هم نظر خودتون مهمه.

    • imageClockwork
      در حال ساعتسازی...

      رمان چهارصد صفحه تخمین زدم که در پایان میشه
      هشتاد صفحه متن اصلی دارم و هشتاد صفحه حدودا چک نویس که باید بیاد تو داستان
      تو یه دفترچه هم اسکلت خیلی از اتفاقات رو نوشتم ولی جزئیاتی که باید نوشته بشه از خاطرم رفته

  • imageNeji⛓♬ دلش خاست
    موزیک گوش میکنم!

    عالییی بود👌✨
    من الان دارم یه رمان مینویسم و تقریبا چند روز دیگه میخوام تمومش کنم
    اگر میشه ایده بدین برای رمان بعدی خودم ایده ندارم😔

    • اوکی دنبالم کن تا توی گفتوگو با هم راجع بهش صحبت کنیم.

    • imageNeji⛓♬ دلش خاست
      موزیک گوش میکنم!

      ببخشید نمیتونم توی گفتگو باهات حرف بزنم😔
      ولی بازم ممنون☺❤

  • imageɴɪʟᴇ ᴍᴏᴏɴ𐙚
    چانسکشوال

    عالی بودد خسته نباشی

  • imageپیچیده
    نگران نباش،دنیا دو روزه

    خیلی مفید بود مرسی

  • imageyoki
    گم شده

    خیلی عالی بود پستت 🙌
    بهم انگیزه داد که برم سراغ داستانی که یه سال پیش ولش کرده بودم و این که بخوام دوباره بنویسمش
    و این که توضیحات خیلی کامل بود
    راستی میشه توی دوباره نویسیش کمکم کنی 🙏😖
    البته خیلی کم ازش نوشتم بیشتر همش توی ذهنمه ولی هر کاری میکنم نمیتونم صحفه‌ی اولش رو جوری بنویسم که با ادامه داستان هم خوانی داشته باشه 🤕

  • imageYasna
    star girl >>> 🎀✨️🛐

    جهت حمایت 🩷

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.