
بیب بیب🚨 امروز با یه تور دیگه امدیم، سندروم شیشه شکسته؛ امادهاید؟ سوار اتوبوس بشید کمربندا رو ببندید دکمه لایک زده بشه، اماده؟ حرکت🚌

مقدمه قلب من سالهاست شبیه شیشهای ترکخورده است. شاید حتی بیش از ترک، هزار بار شکسته و دوباره به زور چسبانده شده باشد. این شیشه دیگر صاف نیست، براق نیست و هیچگاه نمیتواند آنطور که باید و شاید، آرام باشد. شیشه شکسته، حالتی است که در آن فرد خود را مسئول شکستها و مشکلاتی میبیند که گاهی هیچ ارتباط مستقیمی با او ندارد. این حالت ترکیبی از ترسهای عمیق، وسواس کمالگرایی، خودسرزنشی مداوم و اضطراب ناشی از ترس از رهاشدن است. افرادی که در این شرایط قرار دارند، بار سنگینی را به دوش میکشند که نه تنها طاقتفرساست، بلکه غیرمنصفانه نیز هست. آنها درونی پر از شک و تردید دارند و همزمان تظاهر میکنند که همهچیز تحت کنترل است. این ترکیب باعث میشود که فرد خود را به شکل مدام در معرض شکست و ناتوانی ببیند، حتی در موفقیتها و دستاوردهایش. شیشه شکسته فقط یک اسم نیست. یک اعتراف است

اگر دیدی من ساکتم وقتی من ساکتم یعنی توی ذهنم همهچیز را میگردم که مبادا اشتباهی از من جا مانده باشد. شاید همان لحظهای که با کسی بحثم میشود، همهی دلیلها را کنار میگذارم و تهاش به این میرسم که لابد من بلد نبودم درست دوست باشم؛ سکوت من معنایی فراتر از آرامش دارد. زمانی که من ساکتم، ذهنم درگیر جستجوی بیپایان برای یافتن اشتباهات و نقصهایی است که شاید باعث شدهاند دیگران از من ناراضی باشند یا رابطهای به پایان برسد. در آن لحظه، حتی اگر دلایل منطقی برای موفقیت من وجود داشته باشد، صدای تردید و خودسرزنش بلندتر از هر چیزی است. هر کسی اشتباه کند، من مقصرم. هر چیزی خراب شود، من خرابش کردهام. هر رابطهای بمیرد، لابد من جنازهاش را با دستهام خفه کردهام. این سکوت نوعی دفاع است؛ دفاعی که بیشتر به منزله پناهگاهی است که به دور خود ساختهام، اما در عین حال شکنندهترین حالت من را نشان میدهد. من در این سکوت با خودم میجنگم، بین حقیقت و ترس، بین خود واقعی و تصویری که میخواهم نشان دهم.

وقتی چیزی خوب پیش میرود لحظههایی که همهچیز به نظر درست میآید، برای من سختترینها هستند. وقتی کارم مورد تحسین قرار میگیرد یا موفقیتی کسب میکنم، به جای لذت بردن، در ذهنم شروع میکنم به جستجوی دلیلهایی که نشان دهد این موفقیت پایدار نیست. این ترس ریشه در این دارد که باور ندارم لیاقت چنین لحظاتی را داشته باشم. در عمق وجودم، ترسی از لو رفتن دارم، از اینکه دیگران بفهمند آنچه نشان میدهم، واقعی نیست. این ترس حتی شادیهای واقعی را هم به اضطراب تبدیل میکند و باعث میشود که هیچگاه نتوانم به طور کامل خودم را باور کنم. این بیماری کلمه ندارد. اسم ندارد. نسخه ندارد. فقط میآید توی مغزت میچرخد، توی استخوانت خانه میسازد، توی شبهایت بیدار میماند. گاهی شکل اضطراب است، گاهی کمالگرایی، گاهی ترس از رها شدن، گاهی یک مشت عذرخواهی

چه کسی ساخت؟ هیچکس از ابتدا شکسته به دنیا نمیآید. این ترکها حاصل فشارهایی است که آرامآرام روی دل و ذهنمان میآید؛ بایدهایی که میگویند باید کامل باشی، نباید اشتباه کنی، باید همهچیز را کنترل کنی. هر بار که اشتباه میکنی یا رابطهای خراب میشود، صدای درونت میگوید تقصیر توست. و شاید، اگر کسی شبیه منی را دیدی، بگذاری ترکهایش را نشان دهد. نگویی: «محکم باش.» نگویی: «مثبت فکر کن.» فقط بگذاری تکههایش روی دستت بلغزند و او را فراری ندهی.سندروم شیشه شکسته این بار سنگین کمکم ترکهایی روی قلبت میاندازد که همیشه پنهانشان میکنی، اما نمیتوانی فراموششان کنی. شیشه شکسته نتیجه سالها فشار و توقع است که تو را از خود واقعیات دور کرده است. اگر روزی صدای شکستنم را شنیدی، فرار نکن. من میدانم که این صدا ترسناک است. ولی باور کن خطر من برای خودم است، نه تو.

درمان شیشه شکسته درمان «شیشه شکسته» آغاز میشود از پذیرش این واقعیت که بار مسئولیت همه شکستها بر دوش تو نیست. باید یاد بگیری گاهی به خودت اجازه دهی شکست را تجربه کنی بدون آنکه خود را سرزنش کنی. فرآیند شفای واقعی در مهربانی با خویشتن شکل میگیرد، در پذیرفتن ترکها و نقصها بهجای پنهان کردنشان. گفتوگو با فردی قابل اعتماد که بتوانی بیپرده دردهایت را بازگو کنی، نیرویی آرامبخش خواهد بود. و در نهایت، بخشش خویشتن؛ پذیرفتن انسان بودن با تمام ضعفها، نه جستجوی بینقصی، راهی است به سوی آرامش.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اول؟
امیدوارم ویژه بشه ✨❤️
عالی بود
هیس شو! (لسرافیم.ver) (بررسی)
بس کن...(تستچی.ver) (بررسی)
ببهشیددد😭😭
به به
وای خیلی عالی بوووودددد😭😭😭😭😭😭😭