
ببخشید این تست یکم طول کشید.
این قسمت:شکل من سایفر
«شوکا، بیل سایفر،ویلو پارک،تک چشم، مامان،بابا،شوچا،شش انگشتی،جادو»
کمی اونطرف تر چند تا افسونگر دیدم که یک انسان رو به طرف قلعه ای میبردند:«میبل!صبر کنید!»ناگهان از دستم نور صورتی ای در آمد و به طرف افسونگر ها شلیک شد.

افسونگری به من نگاه کرد و گفت:«هی!کوچولو!نمیتونی جادوتو کنترل کنی؟»جادو؟من جادو دارم؟آره من جادو دارم!با صدای بلند که بشنوه گفتم:« سلام خانم افسونگر! من...» باید یک اسمی برای خودم میساختم،فهمیدم! اسمی که طناز «رعیس گروه تک چشم.» بهم میگفت:«من شوچا سایفر هستم.» با اینکه یک اسم مستعار بود، انگار همیشه اون اسم رو میشناختم. ناگهان تا اون خانم افسونگر اسم منو شنید با سرعت به سمت من اومد و منو به گاراژ خونه ی یکی از سایفر ها برد.گفت:«اسم من اداست.نو نباید اینجا باشی، نگران نباش! الان یک پورتال به آبشار جاذبه برات درست میکنم...»
«نه!من بدون میبل هیچ جا نمیرم.»ایدا گفت:«تصمیمش با تو نیست بچه! حالا ساکت باش مگه نه صدامونو میشنون.» یکم صدام رو پایین تر بردم و گفتم:«میبل رو دارن کجا میبرن؟» ایدا گفت:« توی کاخ مثلثی پیش حاکم ما،بیل سایفر.» نه!نه!نه!باید جلوشون رو بگیرم!به سرعت باد دویدم.

خیلی خوب!چیکار باید کنیم تا جادوم در بیاد؟ اون موقع چه چیزی تو ذهنم بود؟ صبر کن! اسم ایدا چقدر آشناس... سریال خانه ی جغد! یهو از دستم گیاه های سبزی در اومد و باعث شد یک افسونگر دیگه رو بگیرم.اما افسونگره پا نداشت.آن افسونگری که پا نداشت گفت:«خیلی خوب انسان! دیگه اون روی منو بالا اووردی.» شنلش رو در آورد.اون افسونگر یک روح بود.اون روح افسونگر گفت:«اسم من...» «اسکرچ! اسکرچ توی سریال شبح و مولی مک گی!»

حوصله ی غر زدن های اسکرچ رو ندارم پس به جادوی گیاهی ادامه دادم.چهار تا افسونگر بودن،دوتاشون نیستن.خیلی راحت سراغ این ها رو هم میرسم.با صدای بلند داد زدم:« یا میبل رو پس میدید یا حسابتون دست خودتونه!» یکی از افسونگر ها گفت:« حالا میخوای چیکار کنی؟» به یک چیز دیگه فکر کن...آهان! فهمیدم! بزار ببینم آهنگ مورد علاقه ی آن بونچوی چیکار میکنه...
آهنگ«As if its your last» از بلک پینک رو کامل خوندم. از دستام نور های رنگی رنگی در اومد و باعث شد بتونم میبل رو نجات بدم.من و میبل با سرعت دویدیم. پشت سرمون بیل سایفر داشت تعقیبمون میکرد.ناگهان پورتالی باز شد و در اون دیپر رو دیدم که داد زد:« زود باشید!» قبل اینکه بیل سایفر منو تبدیل به غذای سایفر ها کنه وارد پورتال شدیم و سوز پورتال رو بست.

دیپر با سرعت میبل رو بغل کرد. فورد گفت:«حالتون خوبه؟» میبل جواب داد:« آره، به لطف دوست جدیدم،شوکا که منو نجات داد.» خانواده ی پاینز بخواتر تشکر از من گذاشتن اون شب رو تووی معما کده ی شک بمونم. شب قبل خواب به دفتری خالی که میبل برام خریده بود نگاه کردم.صفحه ی اول رو باز کردم و تویش نوشتم«2025 اکتبر 23،فکر کنم از آبشار جاذبه خوشم بیاد...»
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اگه اسلاید ها کم بود پارت بعد رو بیشتر می نویسم.
عالییییییی بودددددد
فرصت
عالی