سلامممم 😁 من هیچی نمیگم فقط برین بخونین که رسید لحظه دیدار🤭
پارت 14
#دایانا_
هوووففف حوصله ام سر رفته. دلم میخواد کرم ریزی کنم. اوفف چیکار کنم😖😖یهو چراغ زرده بالا سرم روشن شد💡ارههه همینه🤭🤭سریع رفتم از آشپز خونه خامه کاکائویی رو برداشتم. خامه عزیزم عذر میخوام ولی مجبورم. خامه رو ریختم توی یه سینی کوچیک و چند تا تخم مرغ هم توش شکستم و خوب هم زدم. ها ها ها دانیار از بوی تخم مرغ متنفرهههه🤮ظرف روغن هم برداشتم و برو که رفتیم😁آروم در اتاقش رو باز کردم. روی تختش مثل بچه های آروم و مظلوم خوابیده بود. همون لحظه حس کردم صدای جیغ مامان رو شنیدم. چیز عجیبی نیست نمیدونم دیشب تو بیمارستان چی شده که دم به دقیقه جیغ میکشه 😐
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
وایییی عالی بود منتظر پارت بعد هستم
تنکص🌺♥️
عررر😂😂😂
اخ میسی خیلی خوب خندیدم مث چی😂😂💔
میسی مریم گلییییییییییی عالی بود عالی لاوم^-^
🍬🍭✨❤️
☺️🌺♥️
داستانت محشره فقط ۲ تا درخواست کوچیک دارم (البته اگه ممکنه)۱ یکم بیشتر بنویسی ۲ مثل الان پارت ها زود به زود بیاد ، بازم میگم عالی بود🧡👍
باش گل سعی میکنم بیشتر بنویسم ولی منتشر شدنش دست من نیست متاسفانه ☺️😂♥️