Spider man 6

پیتر: باورم نمیشد....آخه اونا چرا دست بردار نیستن😧 باید بازم یه درس حسابی بهشون بدم..🔥چطوری؟ اونا یعنی خیلی قوی شدن؟؟؟💲درسته... ولی یه نفر دیگه هم بود. اون چهارتا بازو داشت. بازو های مصنویی. خیلی از افرادمون هم توی تله ای که گذاشته بودن مردن.

ما همینجوری جنگیدیم و مقاومت کردیم ولی...ولی فقط من و هالک زنده موندیم😔 🔥همه..همه حتی ثور و کاپیتان هم مر..مردن😵 💲آره😔....راستی. وقتی تو بیهوش بودی اون یارو سیاه سفیده... 🔥مستر نگاتیو😐 💲آره همون، کاری کردم که تمام قدرتشو از دست داد و همه افرادش هم افتادن زمین..خعلی عجیب بود. #پیتر تا اومد حرف بزنه گوشیش زنگ خورد و...🔥الو؟ 🐙پیتر عجله کن باید همین الان بیای اینجا. 🔥ولی... 🐙ولی نداره. همین الان بیا #و قطع کرد.🔥ببخشید.. ولی من باید برم.. خواستم بپرسم هالک کجاست که یه دفعه دیدم پرید تو غار... (هالک=💣) 💣برین کنار سلطان اومد😎 💲تا الان کجا بودی؟ چرا انقدر دیر کردی؟ 💣ببخشید ولی من مثل شما ربات نیستم که پرواز کنم و گازشو بگیرم و بیام😒 🔥فردا بیاین رو بلند ترین برج شهر. اونجا میبینمتون. # و رفت...

رفتم و رسیدم به آزمایشگاه.. اوفففف خیلی خسته بودم😩 رفتم تو آزمایشگاه..با چیزی که دیدم خستگی از سرم پرید😨 (عکس اسلاید اون چیزیه که دیده)

🐙بالاخره درست شد پیتر. من...من تونستم😄🔥 تبریک میگم دکتر ولی شما قرار بود دست های مصنویی برای اونایی که دست ندارن بسازید 🐙قرااررررر بود😠 ولی حالا من این بازو هارو درست کردم تا از اون شهردار مسخره، نورمن آزبورن انتقام بگیرم و هیچی هم نمیتونه جلومو بگیره😡. 🔥دکتر شما چتون شده؟ 🐙پیتر....کاری نکن تو رو هم بزارم تو لیست اونایی که میخوام از سر راه برشون دارم😡 🔥😨 #دکتر اونجا رو خراب میکنه و میره بیرون. همون موقع:

🔥گوشیم زنگ خورد و جواب دادم، مایلز بود (پسر همون افسره که مرده؛ این دوتا هم باهم رفیق شدن😁) 🔥سلام مایلز 🏈سلام پیتر. خوبی؟ 🔥آره خوبم ممنون. کاری داشتی؟ 🏈پیتر زود باش بیا اینجا. باید یه چیزی بهت نشون بدم 🔥ای بابا چرا همه میخوان یه چیزی نشونم بده😤🏈چیزی گفتی؟ 🔥آممم نه الان میام # و قطع کرد 🔥امیدوارم اتفاق بدی نیوفته😓 (در خانه مایلز) 🔥خب؟ 🏈خب چی؟ 🔥مگه نگفتی بیام میخوای یه چیزی نشونم بدی😬 🏈اوه آره خب بشین تا برات توضیح بدم...

خب... دیروز صبح که رفته بودم آزمایشگاه آکسفورد برای تحقیق در مورد عنکبوتا برای پروژه دانشگاه، یه دفعه یه عنکبوت عجیب منو نیش زد. بعدش حالم بد شد و اومدم خونه. ولی بعدش دیدم که... #یه دفعه بازو هاشو نشون داد و گفت: نگاه کن خیلی ماهیچه هام قوی شدن. تازه این که هیچی نیست. نگاه کن... #و تار میزنه به دیوار. قیافه پیتر:😲 🔥پس تو هم الان..الان مرد عنکبوتی هستی😀 🏈آره...فکر کنم😁 ولی هنوز نه خوب بلدم تار بزنم و نه بلدم خوب بجنگم😞 🔥عیبی نداره. از الان من میشم مربی تو و توهم یه ابر قهرمان میشی😁. (بعد از یه هفته)(تو این مدت دکتر اختاپوس در حال نقشه کشیدنه و کار خاصی نکرده) 🔥من که خودم تو این مدت کوتاه یاد گرفتم. تو رو نمیدونم. 🏈حالا چرا انقدر زود تمومش کردی؟ 🔥من باید حواسم به شهر باشه و جلوی دکتر اختاپوس و افرادشو بگیرم. 🏈منم کمکت می کنم. 🔥نه نمیشه...

🏈چرا نمیشه؟ 🔥چون تو هنوز آماده نیستی. نمیخوام بلایی سرت بیاد. 🏈ولی... 🔥ولی نداره. هر وقت کامل آماده شدی اونوقت. من باید برم. فعلا👋. #و میره. 🏈نمیفهمم. من که آمادم😣 بریم سراغ پیتر: دیدم از یه کارخونه داره دود میزنه بیرون. فورا خودمو رسوندم اونجا و دیدم😨

الکترو و کرکس؟ رفتم سراغشون. (کرکس=🔪 و الکترو=⚡) 🔪ببین کی اینجاس. ⚡انگار از جونت سیر شدی که اومدی اینجا😈.🔥جوجه رو آخر پاییز میشمرن بابا برقی😏😂 ⚡😡بیا کارشو تموم کنیم کرکس 🔪باشه😈 # و به پیتر حمله کردن. انقدر پیتر باهاشون جنگید که ... ⚡بیا دنبالم عنکبوت. میدونم دنبال بازیو دوست داری😏 🔥معلومه😏 #پیتر دنبالش رفت وگرفتش. اومد بزنتش که کرکس اومد و گرفتش...

کرکس بردش بالا و گفت: این بالا خوش میگذره حشره کوچولو؟ و پرتش کرد پایین. پیتر تار زد ولی دیر شده بود و خورد زمین. 🔥خوردم زمین. آخ گردنم می درده😖 یه دفعه دیدم راینو اومد بالا سرم و منو گرفت و گفت: بالاخره نوبت من شد😈 # پیتر رو گرفت و کوبوندش به دیوار و گفت: نوبت توعه اسکورپین. کارشو تموم کن. (اسکورپین=🚩) 🚩با کمال میل😈. 🚩با یه نیش کوچولو موچولو چطوری؟ ها؟ #نیشش رو میبره سمتش که یهو...

جای حساسی بود میدونم😁. شب خوش تا فردا شب... رفتم تو فاز بیست و سی😆😂 راستی چالش داریم👈