کـودک درونـت رو درمـان کـن .

گاهی مجبوری یه نقشی رو بازی کنی که هیچوقت واسش آماده نبودی. شاید مادرت اون مادر مهربون و محافظه کاری نبود که باید میبود. شاید پدرت تو رو ناامید کرد و زخم‌هایی رو تو دلت گذاشت. شاید دوستات فقط ازت استفاده کردن. حقیقت اینه که نمی‌تونی منتظر کسی باشی که بیاد نجاتت بده و باید خودت مادرِ خودت باشی.ناظر عزیز خسته نباشی،از دسته بندی مطمئن نیستم اگه اشتباهه بگو تا درستش کنم،ممنون.

کودک درون چیه؟ "کودک درون" بخشی از شماست که تجربیات، خاطرات و احساسات اولیه‌تون رو در خود نگه میداره. اون بچه‌ی ۵ ساله‌ای که عاشق خندیدن بود اما به خاطر سروصدای زیادش سرزنش می‌شد. اون بچه‌ی ۱۰ ساله‌ای که آرزوهای بزرگی داشت اما نادیده گرفته می‌شد. کودک درون شما زخم‌ها، ترس‌ها و نیازهای برآورده نشده‌ی گذشته رو حمل می‌کنه، اما همچنین خلاقیت، کنجکاوی و شادی طبیعی شما رو هم داره. درمان کودک درون به معنیِ اتصال دوباره با این نسخه‌ی از خودتون، دادن عشق و درکی که هرگز دریافت نکرده، و رها کردن دردیه که سال‌ها حمل کرده.

چجوری کودک درون خودمون رو درمان کنیم؟ 1 . نوشتن خاطرات - گفتگو با کودک درون : یه دفترچه خاطرات مخصوص کودک درونت اختصاص بده. براش نامه بنویس، مثلاً: (اسم خودت تو سن ۵/۷/۱۳ سالگی) عزیزم ، یادمه وقتی (یه خاطره رو بنویس) رو حس کردی ، حسِ بدی داشتی . اما من الان اینجام و حواسم به تو هست.» بذار کودک درونت جواب بده. انگار که تو اون نسخه‌ی کوچیک‌ترِ خودت هستی ، بنویس ، از ترس‌هات، آرزوها و سوالاتت بگو. این کار می‌تونه احساسات و الگوهایی رو که متوجهشون نبودی، آشکار کنه.

2. روان‌درمانی - صحبت با یه تراپیست : یه تراپیست می‌تونه بهت کمک کنه زخم‌ها و الگوهای دوران کودکی رو شناسایی کنی. (فیلم "dear zindagi" رو ببین)

3. به عکس‌ها و خاطرات قدیمی نگاه کن عک.س‌ها، دفترچه‌های خاطرات یا نقاشی‌های دوران کودکی‌ات رو دوباره ببین. فقط نگاه نکن، تحلیلشون کن! از خودت بپرس: اینجا چه حسی داشتم؟ احساس امنیت داشتم؟ عشق؟ هیجان؟ ترس؟

4. خاطرات مثبت جدید بساز : کودک درونت هنوز درون تو زنده‌ست و به شادی، عشق و آزادی نیاز داره. کارهایی رو انجام بده که وقتی کوچیک بودی دوست داشتی انجام بدی، این بچگونه و مسخره نیست، بلکه یه نوع درمانه.

5 .با خودت مثل یه بچه‌ی خودت رفتار کن. از خودت بپرس: اگه بچه‌ات جای تو بود ( مثلا گیر افتاده تو یه رابطه‌ی سمی ) بهش می‌گفتی بمون و بساز یا میگفتی تو لیاقتت بیشتر از ایناست؟ اون مامانی باش که میگه:خودت رو جمع و جور کن چون لیاقت بهترین زندگی رو داری. اما همزمان همون مامانی باش که میگه: آروم باش، من پشتتم و بهت افتخار می‌کنم. حالا همین انرژی رو باید برای خودت بذاری،برای خودت اونجوری باش که نیاز داشتی یکی برای تو باشه. آره غم‌انگیزه که مجبوریم این کار رو بکنیم. اما این یه جور قدرته.

6. خودمون رو دوست داشته باشیم : با خودتون خوب رفتار کنید ، غذاهای خوشمزه‌ بخورین، خوب بخوابین، یه کم ورزش کنین و کارهایی کنین که خوشحالتون می‌کنه. وقتی از خودمون خوب مراقبت می‌کنیم، به کودک درونمون نشون می‌دیم که چقدر دوسش داریم.

7. وصل شدن به آرزو ها : بشینین و از خودتون بپرسین وقتی ۵، ۱۰ یا ۱۳ ساله بودم، می‌خواستم چی کاره بشم ؟‌ حالا دنبال اون آرزوها برید حتی اگه آرزوهاتون تغییر کرده، راه‌هایی پیدا کنین که به ماهیت اونا احترام بذارین. مثلا وقتی کوچیک بودین می‌خواستین خواننده بشین؟ کلاس آواز برید یا خودتون با اموزش های یوتیوب اواز رو تمرین کنید. برای کودک درونتون، موفقیت‌های کوچیک بسازید، مثلا شاید وقتی ۸ ساله بودین، همیشه دوست داشتین نقاشی کنین ولی وسایلش رو نداشتین. یه ست نقاشی برای خودتون بخرین و نقاشی کنین. (موفقیت‌های کوچیک به کودک درونمون نشون می‌ده که بالاخره بهش اهمیت میدیم)‌‌