
خلاصه قسمت قبل: فورد فهمید برای چند ساعت خوابیدن و البته خلاص شدن از دست بیل نیاز داره تا یه موجود فرا زمینی دیگه رو احضار کنه!! صحبتی با ناظر: این پست هیچ مشکلی با قوانین تستچی نداره پس رد نکن.
دیپر: بیشتر شبیه پیامک قبولی توی قرئه کشی بود تا احضار یه موجود فرا زمینی! تا خواستم به خوندن ادامه بدم میبل پرید تو اتاق گفت:دیپری میخوایم بریم پیک نی.... حرفش با دیدن جورنال تو دستم نصفه موند. گفت: اونا.. چرا..دیپری چطوری اون دستتن؟؟ شونه بالا انداختم و گفتم از توی پورتال داخل اتاق افتادن. شک کردم بهش بگم یا نه که بیل تسخیرم کرده و یا چنتا صفحه جدید تو جورنال ضاهر شده. اما نفس عمیق کشیدمو همه ماجرا رو براش تعریف کردم. اون قرار بود بدوئه بیرون و به عمو فورد و استن بگه ولی به جای این گفت: شاید من اون پورتاله رو دیده باشم. داشتم از دستشویی بر میگشتم که یه چیزی از جلوم رد شد. اومد سمت اتاقمون که دنبالش رفتمو ناپدید شد... اممم نمیدونم یکم... اهههه.. دیپری من به بیل یا ماجرا های عمو فورد اهمیت نمیدم. تو ،من،فورد، اسی و شل صورتی میریم بیرون و واسه دومین روز تو ابشار جاذبه زنده موندنمون رو جشن میگیریم. میبل دستمو گرفت و گفت:دیپری من نگرانتم تو یه جورایی شبیه شفتا شدی بیا امروز و خوش باشیم و فردا قول میدم کمکت کنم واسه خودمون... ام نه چیزه.. واسه تو یه راه حل پیدا کنیم. باشه؟؟؟ گیج شده بودم. با همون چشای از حدقه در اومده به میبل باشه ای گفتمو از اتاق بیرون رفت. با خودم گفتم اگه جورنال رو با خودم ببرم و بقیشو بخونم بقیه نمیفهمن. همون موقع که خواستم جورنال رو تو جلیقه ام جا بدم صدای رو مخ بیل تو اتاق پیچید:
هه هه هه اووو میبینم درخت کاجمون به خواهرش هم شک داره. میخوای به یه غریبه بگی تا به جای خودت باهام روبه رو بشه!! پارسال جرعت بیشتری داشتی! به هر حال برات آرزو ی موفقیت میکنم. اینو یادت باشه درخت کاج هر کاری که انجام بدی رو میبینم. چون من همه چیز رو میبینم. همه چیز رو دیپر :من یه بار انداختمت بیرون بار دیگه هم میتونم. سعی کردم خستش کنم که راحتم بزاره ولی این تک چشم دو بعدی هیچ وقت از دست انداختنم خسته نمیشه.
گفت: اسمش چی بود هان؟لوری؟لورا؟ اهااا لورین بکمایر درخت کاج اون به قدری اعصاب خورد کن بود که... اوه بیخیال از دیدار دوبارش خوشحال میشم. ولی اگه سوالات دیوانه وار داشتی در خدمتتم. بیل خیلی زود به صحبتی که میبل داشتم هم اشاره کرد و گفت:
هه هه هه اووو میبینم درخت کاجمون به خواهرش هم شک داره. میخوای به یه غریبه بگی تا خودت باهام روبه رو نشه!! پارسال جرعت بیشتری داشتی! به هر حال برات آرزو ی موفقیت میکنم.دیپر :من یه بار انداختمت بیرون بار دیگه هم میتونم. سعی کردم خستش کنم که راحتم بزاره ولی این تک چشم دو بعدی هیچ وقت از دست انداختنم خسته نمیشه. گفت: اسمش چی بود هان؟لوری؟لورا؟ اهااا لورین بکمایر درخت کاج اون به قدری اعصاب خورد کن بود که... اوه بیخیال از دیدار دوبارش خوشحال میشم! ولی یادت باشه درخت کاج تو هر کاری که انجام بدی رو میبینم. چون من همه چیز رو میبینم. و بعد هم رفت. همینقدر احمقانه!!! اون مثلث تک چشم همیشه همینقدر رومخه
اوکی بیا با یه موجود وراج تو ذهنمون ادامه بدیم. جورنال رو تو جلیقه ام جا دادم و در اتاقو باز کردم. یه پیک نیک؟ عالیه! ما یه چند باری دورهمی خانوادگی داشتیم: چاه بی انتها، رودخونه یا بهتره بگم دریاچه مخوف ابشار جاذبه، جشن مغازه کپی و..... به همین خاطره که دیر به دیر دورهمی خانوادگی میریم. خب یه پیک نیک؟ همممم!شاید ایده خوبی باشه. روی چمنا زیر نور آفتاب دراز بکشی و صفحات جورنالی رو بخونی که باعث شد تابستون پارسال تقریبا دنیا نابود بشه رو بخونی! پس پیش به سوی دورهمی خانوادگی!!!!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای خیلی عالیه ادامه بده