پارت سه با نظر و لایک بهم انرژی بدین♡♡
دیپر که تاحالا خابالو بود یهو با دید جونال خواب از سرش پرید و گفت:ولی من تاحالا این صفحه رو ندیده بودم. دیپر شروع به خوندن کرد: دیگه تحمل ندارم. همه ی مردم شهر با مردمک های خطی و زردشون بهم نگاه میکنن. شبا خوابم نمیبره. سایه بیل روی دیوارای خونم حرکت میکنه. هر کاری میکنم تا یه شب راحت بخوابم. بقیه نمیبیننش. حالا میفهمم چرا همکارم بهم گفت که بیل رو از ذهنم بیرون بندازم. ولی حالا برای درک ماجرا دیر شده من توسط اون مثلث یک چشم تس.خیر شدم. چند روز بود که غذا نخورده بودم. درسته که میلی نداشتم ولی گشنگی بهم چیره شده بود پس رفتم بازار تا یکم نون بخرم. تو راه برگشت بودم و از یه کوچه تاریک گذشتم. یه پیر زنه اروم صدام زد و گفت: هی شیش انگشتی!! سمتش برگشتم و گفتم:فقط یه نفر منو با این اسم صدا میزنه تو کی هستی که لقب منو میدونی؟؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
ببین تازه وارد
به تستچی خوش اومدی اینجا ی سری قوانین داره
نباید فن فیک بنویسی!
فن فیک تو تستچی ممنوعه!
نباید بسازی اگه بسازی میپری!