
پارت سه با نظر و لایک بهم انرژی بدین♡♡
دیپر که تاحالا خابالو بود یهو با دید جونال خواب از سرش پرید و گفت:ولی من تاحالا این صفحه رو ندیده بودم. دیپر شروع به خوندن کرد: دیگه تحمل ندارم. همه ی مردم شهر با مردمک های خطی و زردشون بهم نگاه میکنن. شبا خوابم نمیبره. سایه بیل روی دیوارای خونم حرکت میکنه. هر کاری میکنم تا یه شب راحت بخوابم. بقیه نمیبیننش. حالا میفهمم چرا همکارم بهم گفت که بیل رو از ذهنم بیرون بندازم. ولی حالا برای درک ماجرا دیر شده من توسط اون مثلث یک چشم تس.خیر شدم. چند روز بود که غذا نخورده بودم. درسته که میلی نداشتم ولی گشنگی بهم چیره شده بود پس رفتم بازار تا یکم نون بخرم. تو راه برگشت بودم و از یه کوچه تاریک گذشتم. یه پیر زنه اروم صدام زد و گفت: هی شیش انگشتی!! سمتش برگشتم و گفتم:فقط یه نفر منو با این اسم صدا میزنه تو کی هستی که لقب منو میدونی؟؟
دیپر که میخواست ببینه این صفحه جدید چه چیزی برای نشون دادن داره سرعت خوندنش رو بالا برد. فورد در ادامه گفته بود: پیرزن میدونست،پس یا جادوگره، یا ذهن خوانه. پیرزن به حرفش ادامه داد و گفت: میدونم که میخوای از شرش خل.اص شی من یه نفرو میشناسم که میتونه کمکت کنه. گفتم: هزار تا ادم اینو بهم گفتن ولی کمکی بهم نکردن.تو چه فرقی با اونا داری؟ پیر زن خندید و گفت: نگران نباش بهت کمک میکنه و بهم یه کاغذ داد: روی کاغذ نوشته شده بود: لورین بکمایر بهش گفتم:خب که چی؟ پیر زن تا چند دقیقه بعدش هم باهام حرف زد تا وقتی که خسته شدم و خواستم از کنارش رد بشم. مچ دستم رو گرفت و گفت: حواست باشه این قرارداد به سودته تا وقتی که پات به محاکمه نیوفته!!
دیپر دنبال ادامه ماجرا بود ولی متن صفحه تموم شده بود پس ورق زد و با تصویر یه دختر با موهای کوتاه و مشکی رنگ که بهش لبخند میزد ولی دیپر روی کاغذ اثر جوهر نامرئی رو دید پس چراغ قوه فرابنفش رو روی کاغذ گرفت: فورد جای چشمای دختر دوتا ضربدر کشیده بود و نوشته بود: اون یه ........ من فکرش رو نمیکردم و دبپر سعی کرد که جای خالی رو بخونه ولی انگار بعدا یه نفر اون قسمت رو خط زده پس دیپر گفت: خب که چی الان باید چیکار کنم؟ یعنی این دختر از بیل خطرناک تر و قدرت مند تره؟ نیاز دارم یه نفر به سوالام پاسخ بده. صدای بیل یه بار دیگه دیپر رو وحشت زده کرد. بیل گفت:خب خب خب انگار یکی سوال های دیوونه کننده داره و منم که جواب این سوال هات رو دارم درخت کاج پ..... دیپر حرف بیل رو قطع کرد و گفت: من نیاز دارم یه انسان بهم پاسخ بده نه تو یا بهتره بگم هرکسی جز تو!
بیل خندید و گفت: هر طور راحتی من میدونم که اخر مجبوری از من جواب هات رو بگیری ! دیپر گفت: من جواب در میخوام و به دستش میارم. میبل با لگد درو باز کرد و گفت: دیپر عمو فورد یه چیزی پیدا کرده!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نیاز دارم یکی داستانم رو منتشر کنه کسی اینجا ناظر داریم؟؟
عای ولی پارت 2 کو؟؟
پاک شده الان تو صف بررسیه
ببین تازه وارد
به تستچی خوش اومدی اینجا ی سری قوانین داره
نباید فن فیک بنویسی!
یعنی پارت های بعدی رو نمیتونه بسازه؟😕
بله متاسفانه
البته میتونی تو یک سایت که مخصوص فن فیک هست بنویسی و لینک رو در تستچی قرار بدی🫂💗🎀
فن فیک تو تستچی ممنوعه!
نباید بسازی اگه بسازی میپری!