قسمت هشتم....
با به گوش رسیدن صدای باز شدن در اتاق، توجه هردوی آنان به سمت آن جلب شد. آقای متیو با لبخند به پیش آن دو آمد و به گرمی به او سلام کرد. _سلام خانوم موریس حالتون چطوره؟ باعث خوشحالیه که میتوانم حضوری ببینمتون. سپس دستش به سمت او دراز کرد. نگاه کوتاهی به کیل انداخت که به او نگاه می کرد، سپس در اوج وقار با لبخندی کوتاه به او دست داد. _خوبم ممنونم آقای متیو، همچنین این باعث افتخار اینجانب هست که قراره کتابم توسط شما چاپ بشه. آقای متیو دست چپ خود را بر روی شانه کیل گذاشت و گفت: _ایشون آقای ماندز منشی بنده هستند، در خصوص انجام کارهای چاپ و انتشار به شما گزارش لحضه به لحضه خواهند داد و کارهای لازم رو براتون توضیح خواهند داد و در نبود من راهنمائیتون خواهند کرد و میتوانید هروقت بخواهید بهشون مراجعه کنید.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
هوراااا منتشررر شدددد💖💖
عالی بوددددد💖💖
مرررسیییی💝