قسمت ششم....
که تماس وصل شد و صدای مردانه اش پشت تلفن طنین انداز شد. _الو ع.ز.ی.ز.م... با لبخند شروع به صحبت کرد. _الو چطوری؟. _من خوبم تو چطوری عزیزم؟ رسیدی یا توی راهی؟. _خیلی وقته رسیدم، الان خونه دوستمم. کمی سکوت با این حرف میان دو طرف حاکم شد. با کنجکاوی پرسید. _مشکلیه؟. مرد مانند اینکه تازه حواسش جمع شده باشد فوری جواب داد. _نه عزیزم. با کنجکاوی پرسید. _پیش کدوم دوستتی؟. او که کمی از این سوال او مشکوک شده بود گفت: _داری الان رسما سوال جوابم میکنی بروس؟!. تند تند با کمی دستپاچگی جواب داد. _نه نه اصلا فقط کنجکاو شدم بدونم پیش کدوم دوستتی چرا اخه باید تورو سوال پیچ کنم یه حرفی میزنیا، انگار که بهت اعتماد ندارم. _خونه دوستم استیسی ام، نمیخواد نگرانم باشی حتی پشه ن.ر هم دورم پر نمیزنه!. کنجکاوانه برای اطمینان پرسید. _همون استیسی هاندر که همیشه تعریفش میکنی پیشم؟. چشمانش را چرخاند و تائید کرد. _بله خودشه.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)