
اینم پارت 3 🦋✨
خب، حالا بگذارید از روزهای آمادهسازی برای اودیشن بگم. راستش، این روزها خیلی مشغولم. هر روز بعد از مدرسه، وقتی به خونه میرسم، به اتاقم میرم و شروع میکنم به تمرین. میدونی، حس میکنم که این فرصت میتونه زندگیام رو تغییر بده و من نمیخوام هیچ چیزی رو از دست بدم. اولش خیلی استرس داشتم. نمیدونستم باید چه آهنگی رو انتخاب کنم. هر بار که به آینه نگاه میکردم، به خودم میگفتم: "ا.ت، آیا واقعاً میتونی این کار رو بکنی؟" اما بعد به خودم یادآوری میکردم که این همون چیزی هست که میخواستم. پس باید تلاش کنم! هر روز، آهنگهای مختلف رو امتحان میکردم. بعضی وقتها صدای خودم رو ضبط میکردم و بهش گوش میدادم. گاهی اوقات از خودم خجالت میکشیدم، اما میدونستم که باید به خودم اعتماد کنم. من میخواستم بهترین نسخه از خودم رو نشون بدم. حتی بعضی وقتها، وقتی آهنگ رو میخوندم، حس میکردم که دارم روی صحنهای بزرگ ایستادهام و همه دارن به من نگاه میکنن.
اما هنوز هم یک مشکل بزرگ وجود داشت: مادرم. او هنوز نمیدونه که من دارم برای اودیشن آماده میشم. هر بار که بهش میگم میخوام بیشتر درس بخونم، توی چشماش میبینم که نگران و مضطربه. نمیخواستم او رو ناراحت کنم، اما از طرفی هم نمیتونستم این فرصت رو از دست بدم. حس میکردم که اگر بهش بگم، ممکنه بگه نه و من رو از این کار منع کنه. هر روز که میگذشت، بیشتر و بیشتر به اودیشن فکر میکردم. حس میکردم که این پلتفرم میتونه دروازهای به دنیای رویاهایم باشه. اما هنوز هم نمیتونستم به کسی بگم. نمیخواستم کسی از این راز باخبر بشه. میخواستم اول خودم رو آماده کنم و بعد به دیگران نشون بدم که میتونم.
بعضی وقتها، وقتی به خواب میرم، خواب میبینم که روی صحنهای بزرگ ایستادم و دارم میخونم. این خوابها به من انگیزه میدن و منو به جلو میبرن. من میدونم که باید به تلاش ادامه بدم و به زودی، روزی خواهد رسید که بتونم به رویاهایم برسم. حالا که دارم برای اودیشن آماده میشم، حس میکنم که دارم به یک سفر بزرگ نزدیک میشم. این سفر نه تنها به من کمک میکنه تا به رویاهایم برسم، بلکه به من یاد میده که چطور بر ترسهایم غلبه کنم و به خودم اعتماد کنم. من میخوام نشون بدم که میتونم بر تمام موانع غلبه کنم و به ورژن بهتری از خودم تبدیل بشم.
امیدوارم خوشتون بیاد و ناظر قبول کنه 🦋✨ تا پارت 4 بای بای 🧚💗
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)