با صدای بسته شدن در خونه از خواب بیدار شدم بابام اومده بود خونه و داشت صدام میزد با سر درد از تو تختم بلند شدم قبل اینکه از اتاقم برم بیرون جلوی آینه قدی اتاقم ایستادم ی نگاهی به صورتم انداختم
پوست صورتم مثل گچ دیوار سفید شده بود
زیر چشام گودی افتاده بود و چشامم بخاطر گریه کردن قرمز بود انگار این حالت دیگه عادی شده بود برام دیگه سعی نکردم حالمو مخفی کنم با همون حالت از اتاقم رفتم بیرون به بابام سلام کردم ولی سریع یه سمت دستشویی رفتم تا آبی بزنم به صورتم قبله اینکه کسی متوجه بشه که گریه کردم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
خیلی خوب نوشته بودی و جزئیاتش عالی بود،ادامه بده👌🏻
مرسی
چشم :)
فداتشم حتما پارت جدیدو منتشر میکنم❤️
به بهههههههههه 🤭🤝
جونننن❤️