
. . .

دستش رامحکم گرفتم (( هیچوقت ترکت نمیکنم )) ارام گفت (( بهتریندوستم بودی )) حرفی از اینکه هیچوقت ترکم نمیکند نزد ... ولیخوشحالم که دروغ نگفت . با صدایفریاد به خودم امدم . داشت غرق میشد ؛ من چکار میتوانستم بکنم ؟ فقط ماندم و دیدم که چطور از دستش میدهم. اقیانوس برایم مبهم و ترسناک بود ... چه اتفاقی برایش می افتاد ؟

صدای خش خش ماسه های ساحل زیر پایم را میشندیم . موج دریا هوا را به تنش انداخته بود و نسیم موهای سیاه رنگم را به این طرف و ان طرف تکان میداد و به صورتم میزد ؛ اسمان نورانی بود و ارزو کردم کاش قلب تاریکم مثل اقیانوس روبه رویم پاک بود !

ارام به سمت دریا رفتم . کسی را دیدو از ان طرف اب سرش را بیرون اورد ، حیرت زده به او نگاه کردم ؛ تمام این مدت را در اب شنا میکرد ؟ چقدر صورتش اشنا بود... رو به من لبخند زد (( میخوای امتحانش کنی؟ ))

پسرک کمی نزدیکم امد . (( شاید ، ارزششو داشته باشه )) آخرین بخش را ارام گفت . اگر کسی که با تمام وجودش دوستش داشتم درون همین دریا بود ، حتی اگر الان نفس نمیکشید ... میخواستم پیش او باشم . (( میخوام امتحانش کنم ))

با مهربانی به اغوشم کشید . همانجا بود که دقت کردم . موهای حنایی کوتاهی داشت که تا گردنش و چشمانش ابی روشن بود . واقعا زیبا بود . تقریبا توی اب بودم ولی او رهایم نمیکرد . تا اینکه مرا همراه خودش کمی پایینتر کشید. انجا بود که کاملا وارد آب شدیم . از صحنه ای که روبهرویم بود حیرت زدهخشکم زد . اقیانوس خیلی زیبا بود .

به فرد روبهرویمنگاه کردم . شاید دم ماهی نداشت ، ولی قدرت شنای پاهایش بهتر از یک دم بود . به سمتم و امد و دستم را گرفت . زمان زیادی تو اب خیره هم ماندیم و دیگر قدرت نفس کشیدن نداشتم ...

اخرین چیزی که شنیدم این بود :(( تمام مدت رو منتظرت موندم تا باهم چشمامون ببندیم . )) شاید او قولی نداد ، ولی به حرف ناگفته اش عمل کرد ...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی قشنگ بود شاپرک🌝:>
مثل چشمای تو💘
خجالتم ندههه😭😭
دیر رسیدم کهههه😭😭😭😭😭
وای تو>>>>>>>😭
وای نه توو>>>>>
زیبا:)
مثل خودت ^_^
وای دختر خیلی قشنگ مینویسی 💘💘💘
فداتشم خب 😭😭
😭💞