8 اسلاید صحیح/غلط توسط: Jina انتشار: 7 ماه پیش 749 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست

سلامممم..... چطوریدددد؟؟😂 اومدم با پارت دو عکس های جئون جان😔به به فقط کافیه یک اب قند بخورید😂😔



لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (102)
  • imageکله هویجی😼🥕
    فرض کن تو آسمون جشنه..!

    سناریو؟
    دیگه نمیخوام ادامش بدم🌝

  • imageکله هویجی😼🥕
    فرض کن تو آسمون جشنه..!

    نظرت درباره ی ادامه ی اون فیکه........تو پیویت چیه؟

    • واییی خیلییی خوبهههه
      بفرست✨✨✨

  • image♡정 국. BTS ♡
    💜•☆2025☆•💜

    میشه بیشتر بزاری،لطفا 🙃

  • imageHinata
    No time to die

    چه زیبااااااا کوکییییی گلبممممم اکلیلیییییی

  • image♡정 국. BTS ♡
    💜•☆2025☆•💜

    شتتتت....از شدت زیباییش لکنت گرفتم😳

  • و منم یاد اون شب افتضاح میفتادم.
    کوک ویو:یکم دیدم نایون گذاشت و رفت منم دنبالش رفتم تا همه چیزو توی پارکینگ بکم بهش،تقریبا نزدیک موتور بود که دیدم رعد و برق شدیدی زد...صداش خیلی بلند بود نایون به شدت ترسیده بود و میدونستم یاد اون شب لعنتی میوفته
    نایون:دست و پاهام شل شده بود و افتادم سد زمین صدای رعد و برق توی سرم پیچید و مثل سگ ترسیده بودم...حس میکردم دوباره داره صدای تفنگ میاد و بوی خون!صدای شکستن شیشه های ماشین!
    کوک: با سرعت رفتم روی زمین و نایون رو بغل کردم

    • وایییییی خیلییی گادهههههههه نایون و کوک عاشق همن؟😔✨

    • به لیست دوستاممم اضافه ات کردمم✨🌸

    • اوهومم
      بقیشو بنویسم پیویت؟!🙃

    • وای مرسیییی سوییتییی

    • ممنون بفرست✨

    • خاهشش:))

  • خودت روز اولی که منو دیدی گفتی در برابر هر یاکوزایی ازم محافظت میکنی جئون جانگ کوک!
    کوک ویو:نمیزاشت حرفمو بزنم و همش حرفمو قطع میکرد.شابد می‌ترسه حرفای منم بشنوه!باید بغلش کنم؟!بهش بگم از 6 سالگی عاشقتم ولی نمیتونم کنارت باشم؟!من... من فقط از تنهایی میترسم )این جمله رو همزمان باهم توی ذهنشون گفتن)نمیخاستم نایون رو از دست بدم دوباره و دوباره تنها بشم...
    نایون ویو: نمیخاستم کوک حرف بزنه و سریع رفتم پارکینگ که سوار موتور بشم و برم،اما میخاستم هنوز پیش کوک بمونم و پیشش گریه کنم.

  • - از من خوشت میاد؟!
    +دختر تو خودت میدونی بخاطر چی اینجایی پس پاتو از گیلیمت دراز تر...
    -باشه...
    +صرفا بخاطر این اینجایی که قاتل پدر و مادرمون رو پیدا کنیم و منم بهت هرچی که لازم بود بدونی رو گفتم و بهت موتور سواری و بوکس و کاراته یاد میدم که بتونی در برابر اونا از خودت محافظت کنی
    - تا وقتی تو اینجایی من نیازی به محافظت...
    +نه دختر ،دیگه قرار نیست ازت محافظت کنم...
    /نایون بلند شد و رفت/
    +صبر کن گرل
    -الان واقعا جدی هستی دیگه؟!هیچ شوخی و هیچ مسخره بازی ای درنمیاری!
    +من!

  • سناریو:
    کوک ویو: خیلی خسته بودم.همش یاد اون شب بارونی و خودم میوفتم،همش صدای تیر اون شب توی سرم میپیچه و شیشه های خونی ماشین جلوی چشمامه.روی مبل با خستگی نشسته بودم که یهو دیدم دختر با کلاه کاسکت وارد دفتر کارم شد.
    نایون:جئون جونکوک،خودت میدونی بخاطر تو چند کیلومتر سواری کردم.../جئون حرفشو قطع کرد/
    +مگه نگفتم بدون من موتور سواری ممنوع؟!
    -اوه...ببخشید جئون،ولی
    +هیس نایون امروز واقعا خستم- جئوننن/کلاه کاسکت رو برداشت/+ دختر،تو واقعا.../نیشخند زدن دقیقا مثل همونی که توی عکس بود/
    اگه بقیشو خاستی بگو

    • بقیه اشش بنویسسس خدا بود😔✨

    • واقعی؟!🥲

    • ارههه بنویسس

    • چشمم

    • مرسییییی

    • image닐레람off
      هوپی برگشتهههههه 💜🐇✨🥕

      عالی بود 👏👏👏👏👏

    • مرسییی🪄

    • آره🐈‍⬛.`+

  • image𝘙𝘰𝘯𝘢
    دوباره2025،کنارهم.

    هعی زندگی

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.