سلامممم..... چطوریدددد؟؟😂 اومدم با پارت دو عکس های جئون جان😔به به فقط کافیه یک اب قند بخورید😂😔
>>>>>>>>>>>>>>>>>>
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
66 لایک
سناریو؟
دیگه نمیخوام ادامش بدم🌝
ای وای😂
تو فکرشم نظرمو عوض کنم
نظرت درباره ی ادامه ی اون فیکه........تو پیویت چیه؟
واییی خیلییی خوبهههه
بفرست✨✨✨
میشه بیشتر بزاری،لطفا 🙃
اوکیی✨
مرسیی 🥰🙂
چه زیبااااااا کوکییییی گلبممممم اکلیلیییییی
شتتتت....از شدت زیباییش لکنت گرفتم😳
ای جاننن✨😔
و منم یاد اون شب افتضاح میفتادم.
کوک ویو:یکم دیدم نایون گذاشت و رفت منم دنبالش رفتم تا همه چیزو توی پارکینگ بکم بهش،تقریبا نزدیک موتور بود که دیدم رعد و برق شدیدی زد...صداش خیلی بلند بود نایون به شدت ترسیده بود و میدونستم یاد اون شب لعنتی میوفته
نایون:دست و پاهام شل شده بود و افتادم سد زمین صدای رعد و برق توی سرم پیچید و مثل سگ ترسیده بودم...حس میکردم دوباره داره صدای تفنگ میاد و بوی خون!صدای شکستن شیشه های ماشین!
کوک: با سرعت رفتم روی زمین و نایون رو بغل کردم
وایییییی خیلییی گادهههههههه نایون و کوک عاشق همن؟😔✨
به لیست دوستاممم اضافه ات کردمم✨🌸
اوهومم
بقیشو بنویسم پیویت؟!🙃
وای مرسیییی سوییتییی
ممنون بفرست✨
خاهشش:))
خودت روز اولی که منو دیدی گفتی در برابر هر یاکوزایی ازم محافظت میکنی جئون جانگ کوک!
کوک ویو:نمیزاشت حرفمو بزنم و همش حرفمو قطع میکرد.شابد میترسه حرفای منم بشنوه!باید بغلش کنم؟!بهش بگم از 6 سالگی عاشقتم ولی نمیتونم کنارت باشم؟!من... من فقط از تنهایی میترسم )این جمله رو همزمان باهم توی ذهنشون گفتن)نمیخاستم نایون رو از دست بدم دوباره و دوباره تنها بشم...
نایون ویو: نمیخاستم کوک حرف بزنه و سریع رفتم پارکینگ که سوار موتور بشم و برم،اما میخاستم هنوز پیش کوک بمونم و پیشش گریه کنم.
- از من خوشت میاد؟!
+دختر تو خودت میدونی بخاطر چی اینجایی پس پاتو از گیلیمت دراز تر...
-باشه...
+صرفا بخاطر این اینجایی که قاتل پدر و مادرمون رو پیدا کنیم و منم بهت هرچی که لازم بود بدونی رو گفتم و بهت موتور سواری و بوکس و کاراته یاد میدم که بتونی در برابر اونا از خودت محافظت کنی
- تا وقتی تو اینجایی من نیازی به محافظت...
+نه دختر ،دیگه قرار نیست ازت محافظت کنم...
/نایون بلند شد و رفت/
+صبر کن گرل
-الان واقعا جدی هستی دیگه؟!هیچ شوخی و هیچ مسخره بازی ای درنمیاری!
+من!
سناریو:
کوک ویو: خیلی خسته بودم.همش یاد اون شب بارونی و خودم میوفتم،همش صدای تیر اون شب توی سرم میپیچه و شیشه های خونی ماشین جلوی چشمامه.روی مبل با خستگی نشسته بودم که یهو دیدم دختر با کلاه کاسکت وارد دفتر کارم شد.
نایون:جئون جونکوک،خودت میدونی بخاطر تو چند کیلومتر سواری کردم.../جئون حرفشو قطع کرد/
+مگه نگفتم بدون من موتور سواری ممنوع؟!
-اوه...ببخشید جئون،ولی
+هیس نایون امروز واقعا خستم- جئوننن/کلاه کاسکت رو برداشت/+ دختر،تو واقعا.../نیشخند زدن دقیقا مثل همونی که توی عکس بود/
اگه بقیشو خاستی بگو
بقیه اشش بنویسسس خدا بود😔✨
واقعی؟!🥲
ارههه بنویسس
چشمم
مرسییییی
عالی بود 👏👏👏👏👏
مرسییی🪄
آره🐈⬛.`+
هعی زندگی
چته زندگی؟😂
هیچی