
سلام من اومدم با تست چهارم
یهو : صدای ببببوووووممممم اومد گفتم وای خدای من و رفتیم دم پنجره که دیدیم باز یه فراری از زندان تو شهر آشوب به پا کرده گفتم این چندمین باره که توی این هفته فراری نجات میدهیم و خلاصه من اومدم تبدیل بشم که یهو آدرین گفت چی کار میکنی گفتم تبدیل می شم گفت من یه فکری دارم تو با معجزه گر پروانه🦋 تبدیل شو من هم گربه ی سیاه هم لیدی باگ گفتم باشه فقط بخاطر بچه مون گفتم خب برو جعبه را ببار و آدرین هم گفت چشم❤
خلاصه تبدیل شدیم و شکستش دادیم و تحویل پلیس دادیم بچه ها میریم به نه ماه دیگه :: از زبان آدرین پنج ماهه پیش رفتیم سونو گرا فی گفتن بچه دختر هست ولی اسم براس انتخاب نکردیم ولی فردا به دنیا میاد مرینت گفت باشه خب تو چی دوست داری گفتم به نظر من نازنین🤩 گفتم ولی به نظر من ستاره ❤ گفتم باشه پس ستاره گفتم🤩🤩🤩🤩🤩 خوابیدیم چون فردا باید مرینت زایمان می کرد فردا ::::: صبح بردمش بیمارستان و بعد چهار ساعت بچه را به دنیا آوردند رفتم پیش مرینت و مادر من و مادر مرینت و بابا هامونم اومده بودن پرستار گفت بچه تون را آوردند گفتم بدیدش به من گفتم وای چه نازه مشخصات ستاره :موهای طلایی مثل امیلی و چشم و ابروش سرمه ای مثل سابین فرم صورتش هم مثل مرینت
از زبان آدرین مرینت و ستاره را آوردند خونه بعد به مرینت گقتم عشقم میگم یه بار پلگ بهم گردن بندی داد که خیلی خشگل بود میخواستم بدونم تو هم داری مرینت گفت آره منم دارم تیکی بهم داد گفتم خب بیارش اورده گفتم وای وچسپوندیمش به هم بعد نوری اومد و یه نوشته ظاهر شد خواندم نوشته بود
شما برگزیدگان هستید لطفا شعر زیر را بخوانید ما هم خواندیم بعد معنیش این بود که شما ملکه و پادشاه هستید🤩🤩 چشم هایمان گرد شد بعد تیکی و پلگ اومدند و گفتم درود بر ملکه و پادشاه گفتم شوخیتون گرفته گفتن نه گفتم چرا این کار را میکنید گفتند شما پادشاه و ملکه هستید و یهو خانه تکون خورد و تبدیل به قصر شد قصر خیلی بزرگ گفتم چطور ممکنه تیکی گفت اگر بخواهیم به طور صحیح بگویم باید بگویم که شما برگزیدگان هستید گفتم گفتم چرا این طوری حرف میزنی یهو کتاب معجزه گر ها باز شد صفحه 35 باز شد و گفت بخوان خواندیم گفته بود چون شما ملکه هستید شوهرتون هم پادشاه هست شما قدرت مند ترین زوج ابر قهرمان هستید گفتم چیییییی! بعد کتاب بسته شد گفتم یعنی******ما نمیشه امکان نداره 😒
بعد دو نفر ظاهر شدند گفتیم شما گفتند ما پادشاه و ملکه ی شما هستیم یعنی بودیم الان شما هستید گفتیم شما مردید گفتند بله گفتم خب با ما چه کاری داشتید گفتند ما معجونی درست کردیم در مرکز این قصر هست برید واز آن یه لیوان بخرید گفتم چرا گفتند به بچه تان هم بدید
۱ ❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)