ایزول👸🏻🌊✓پارت۳(جیمین)

و دوید سمت دستشویی ها... شوگا: ای پسرررره پررو... نگا کن توروخدا... رسما چمدونش روانداخت به من... عجبا!!!!! منچمدون خودمم به زور میارم... هوووف... بالاخره این دوتا بنی بشر اومدن از دستشویی بیرون... *چههههه خبرتون بووود شما دوتا.... کم. تر بخورید خووو... لبخند دندون نمایی زدن... سوار هواپیما شدیم... سه ساعت بعد... بالاخره رسیدیم ویلای جیمین... نمیدونم چرا هر چی زنگ میزنیم در و باز نمیکنه... گوشیش هم در دسترس نبود...

یهو تهیونگ داد زد: بچه ها اونجا چیه؟!؟؟ به جایی که تهیونگ اشاره کرد نگاه کردیم.  یه جفت کفش پشت اون صخره بود... شوگا داد زد: اون جیمیییییینهههههههه!!!!!! دویدیم سمت صخره... خدای من... بیهوش روی ماسه ها افتاده بود و تمام هیکلش. خیس بود... از زبان نامجون... . . . . ای وای من... صد در صد جیمین سرما میخوره... سریع بلندش کردیمو بردیمش تو ویلا... ...

یهو تهیونگ داد زد: بچه ها اونجا چیه؟!؟؟ به جایی که تهیونگ اشاره کرد نگاه کردیم.  یه جفت کفش پشت اون صخره بود... شوگا داد زد: اون جیمیییییینهههههههه!!!!!! دویدیم سمت صخره... خدای من... بیهوش روی ماسه ها افتاده بود و تمام هیکلش. خیس بود... از زبان نامجون... . . . . ای وای من... صد در صد جیمین سرما میخوره... سریع بلندش کردیمو بردیمش تو ویلا... ...

الان دو هفته است  توی این ویلاییم...جیمین بدجوری سرما خورد و به نظر میومد امروز حالش خوبه... هر چی ازش میپرسیدیم که چه اتفاقی براش افتاده میگه چیزی نیست... جونگ کوک اومد توی ویلا و داد زد:بچه ها یه قایق کرایه کردم بریم قایق سواری.... تهیونگ مشتاق پرید بالا و گفت ایووول... همشون به من نگاه کردن که منم گفتم باشه... همگی زدیم بیرون برای یه قایق سواری عالی...

از زبون شما (ایزول) اه...خسته شدم دیگه از این اتاق کوفتی...امروز روز اخرمه... بالاخره از اون خراب شده زدم بیرون... داشتم همینجوری توی آب مگشتم که یکی از پری هارو دیدم که داشت به اسب آبی کوچولویی آسیب میرسوند... اون پری بدجنس منو نشناخته بود... رفتم سمتش و جیغ زدم داری چیکار میکنی؟!به چه حقی داری بهش آسیب میزنی... رفیقای اون پری دورم کردن... حدود هفت تا پری بودن که با همون پری بدجنسه هشتایی میشدن... اه..لعنتی یادم رفت عصام رو بردارم...

یکیشون اومد طرفمو گفت به تو هییییچ ربطی نداره دختره پر رو...فکر کردی کی هستی؟!ما هر کاری بخوایم میکنیم... یهو یکی دیگشون موهای بلندم رو گرفت و محکم کشید...جوری که یه مروارید از چشمم در اومد... دیگه اون روم بالا اومد... فریادی کشیدم و با دستام هر کدومشون رو به یه گوشه پرت کردم... خیلی عصبانی بودم...(توجه::تو الان عصات همراهت نیست و برای همین قدرتت فوق العاده قویه به خاطر همین شاید روی آب و هوای بیرون اقیانوس هم قدرتت اثر بزاره)

از زبون جی هوپ . . . . داشتیم روی قایق حال میکردیم که نمیدونم چرا یهو هوا ابری شدـ..جلل خالق....چیشد یهو؟؟!آفتاب بود که... جین:وای چیشد؟!چرا هوا اینجور شد؟؟!!!!!! جونگ کوک داد زد:نمییییدونم ولی اینو میدونم که از ویلا و ساحل خیلی دوررر شدییییم... نامجون:باشهههه...اینقد کولی بازی در نیارید حالا... جیمین:چطوری میخوای توی این وضعیت آروم باشیم؟! منو جیمین کنار هم نشسته بودیم... حالتمون جوری بود که اگه یه موج میزد منو جیمین حتما پرت میشدیم توی آب...

از شانس گند من... یه موج بلندی درست شد... یاااااا خدااااااا تاحالا تو عمرم چنین چیزی ندیدههههه بودم.... تا به خودمون بیایم منو جیمین پرت شدیم تو آب... تهیونگ:نههههههههههه جین:جیمیییین شوگا:جیییی هووووپ... سعی داشتن کمکمون کنن بریم توی قایق اما موج های پی در پی اقیانوس نمیزاشت و هر لحظه ازشون فاصله میگرفتیم... جیمین: آخخخخخ.... میسوزه... جی هوپ گردن و سینه ام میسوزه...  پام سر شده...دیگه نمیتونم...دیگهههه نمیتونم پا بزنم و شنا کنم... منم خسته شدم...سعی کردم گردنبندش رو باز کنم که نتونستم رگ پام گرفت... دیگه متوجه هیــــچی نشدم... 📣📣📣📣💜💜💜پایان پارت ۳.... امیدوارم خوشتون امده باشه... دوستدار شما آرنیا 💜💜کامنت یادتون نره