لیدی باگ عشق کت نوار

از زبان کت نوار داشتم رو پشت بوم ها راه میرفتم که دیدم مرینت داره تو بالکن گریه میکنه رفتم پیشش گفتم سلام مرینت چرا گریه میکنی گفت ها سلام نه نه من گریه نمی کنم گفتم چرا صورتت پر اشک هست بگو چی شده گفت ام خوب راستش امروز کاگامی آدرین رو بوس مرد گفتم خوب گفت من ممن آآآدرین رو دوست دارم

گفتم ها واقعا پس چرا بهش نمیگی گفت چون وقتی میخوام بگم به تته پته میوفتم گفتم اها خوب من شنیدم تو یه خواهر داری گفت اره من یه ماه از خواهرم کوچک تر هستم ما وقتی ۶ ساله بودیم کم شدیم اما منو پیدا کردند ولی خواهرم رو نه خواهرم تو خانواده لوکا بزرگ شده و قراره فردا بعد از ظهر بیاد پیش ما گفتم خوب خواهرت کی هست گفتم جولیکا گفت چییی جولیکا گفتم اره

از زبان مرینت کلی با کت حرف زدم بعد کت رفتم منو رفتم بخوابم چون بعد مدرسه باید برم خونه لوکا تا به جولیکا کمک کنم وسایلاش رو جمع کنه

صبح بعد مدرسه رفتم کمک جولیکا ساعت ۴ همه چیز رو جمع کردیم رفتیم خونه مامان و بابا از دیدن جولیکا خوشحال شدند جولیکا گفتم مرینت چمدونم رو کجا بزارم گفتم بیا رفتم طبقه بالا کنار اتاق من یه اتاق دیگه بود گفتم تو اتاق رفتیم تو اتاق گفت وای اینجا چقدر قشنگه شبیه اتاق توه گفتم اره کپی اتاق منه اما رنگش بنفش رنگ مورد علاقت هست گفت مرسی ابجی گلم گفتم خواهش میکنم ابجی جون

جولیکا رفت تو اتاقش منم رفتم تو اتاقم دیدم یکی شرور شده تبدیل شدم از زبان جولیکا وسایلم رو چیندم رفتم اتاق مرینت در زدم کسی جواب نداد رفتم تو دیدم مرینت تبدیل به دختر کفشدوزکی شد وقتی دید من دیدمش گفت جولیکا تو اینجا چکار میکنی گفتم ببخشید در ردم اما جواب ندادی اومد تو گفتم مرینت تو تو لیدی باگ هستی گفت اره اما نباید به کسی بگی جولیکا باشه قول میدم مرینت گفت مرسی خداحافظ گفتم خداحافظ از زبان مرینت رفتم شروره خیلی قوی بود رفتم تو اتاقم معجزه گر ببر رو برداشتم دادم به جولیکا من و لیدی تایگر و کت شرور رو شکست دادم بزن قدش رفتم خونه خوابم میاومد خوابیدم

دوستان لیدی تایگر یعنی بانوی ببر خوب این قسمت تمام شد لطفا اگه از تست خوشتان اومد دنبال کنید و نظر بدید تا تست بعدی خداخافظ