خب توجه کنین ما چنتا کاربر مهمان داریم که کاربرای مهمان فقط تو این پارت هستن چون دیر اسم دادن و اسکلت داستان شکل گرفته من نمیتونم دیگه عوضش کنم' کاربر 𝓜𝓪𝓱𝓼𝓪 :یونا کلاس هفتم| کاربر aylin: آیلین کلاس هشتم|کاربر ★آریل: آریل کلاس نهم
یئوریونگ چشمانش را باز کرد و سقف سفید آشنایی دید؛ بیمارستان اخم کرد و نشست. جای سِرُم پوستش را سوزاند. آخرین چیزی که یادش می آمد پله ها بود. با سرگیجه از پله ها افتاده بود. سرگیجه اش هم برای استرس بود. چند چیز بی ربط. اخم کرد و صدایش را بالا برد:"اوما؟اوما! کجایی؟" مادرش بالای سرش ظاهر شد:"به هوش اومدی؟ حالت خوبه؟" اخم می کند و به موهای سفیدش که وز شده بود دستی میکشد:" من چرا اینجام؟ بی هوش شدنم طبیعی بود و همیشه بعد چند ساعت به هوش میام. نیاز نبود بیام بیمارستان." مادرش پاسخ میدهد:" من فقط نگرانت بودم. جییونگ زنگ زد و بهم گفت همه چی زیر سر میچا بود. چرا خودت چیزی بهم نگفتی؟" یئوریونگ با بی حوصلگی سرش را زیر ملحفه سفید بیمارستان برد. چه کسی اهمیت میداد؟
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
ادامه داره'
اس آخر سئوهیون گفت خیلی حس بدیه اشتباهی ب رو جا گذاشتم'
پارت بعدی کی میادد؟
قبل امتحانا دو پارت یا سه پارت بده توروخداااا
حجی امتحانای من شروع شدهههه😭😭
آو
منتشر شدد
عر
عالی بود🌝💗
من چرا اینقدر وحشیم؟😂💗
خوب میشی🤣
منتشر شد!
پرفکتتتت👌
ولی من خیلی کم توی داستان هستم😶
چشممم درست میکنممم
تنک بیبی
منتشر شدههه
گلبم...
خیلی قشنگ بود
عالی بود
😭🫀
20
دیوونه😂🫂
😂🫠
19
18
17