
خب توجه کنین ما چنتا کاربر مهمان داریم که کاربرای مهمان فقط تو این پارت هستن چون دیر اسم دادن و اسکلت داستان شکل گرفته من نمیتونم دیگه عوضش کنم' کاربر 𝓜𝓪𝓱𝓼𝓪 :یونا کلاس هفتم| کاربر aylin: آیلین کلاس هشتم|کاربر ★آریل: آریل کلاس نهم
یئوریونگ چشمانش را باز کرد و سقف سفید آشنایی دید؛ بیمارستان اخم کرد و نشست. جای سِرُم پوستش را سوزاند. آخرین چیزی که یادش می آمد پله ها بود. با سرگیجه از پله ها افتاده بود. سرگیجه اش هم برای استرس بود. چند چیز بی ربط. اخم کرد و صدایش را بالا برد:"اوما؟اوما! کجایی؟" مادرش بالای سرش ظاهر شد:"به هوش اومدی؟ حالت خوبه؟" اخم می کند و به موهای سفیدش که وز شده بود دستی میکشد:" من چرا اینجام؟ بی هوش شدنم طبیعی بود و همیشه بعد چند ساعت به هوش میام. نیاز نبود بیام بیمارستان." مادرش پاسخ میدهد:" من فقط نگرانت بودم. جییونگ زنگ زد و بهم گفت همه چی زیر سر میچا بود. چرا خودت چیزی بهم نگفتی؟" یئوریونگ با بی حوصلگی سرش را زیر ملحفه سفید بیمارستان برد. چه کسی اهمیت میداد؟
میسو هیچکدام از سوال های امتحان فیزیک را نخوانده بود. اصلا نمیدانست امروز امتحان دارد. خودکارش را برداشت و روی کاغذش نوشت:" جواب سوال پنج چیه؟" بعدهم سقلمه ای به بغل دستی اش؛ یونا زد. یونا؛ همان دختر زیبا و درسخوان کلاس نگاهی به کاغذ کرد و بی معرفتی نکرد و جواب را نوشت. صدای معلم فیزیک بلند شد:" یونا؛ داری تقلب میکنی! برو پیش مدیر" چهره ی گلگون یونا مثل گچ سفید شد. یوری به این فکر میکرد که چه بلایی سر یونا می آید. دستش را بالا برد و گفت:"تقلب؟ اون تقلب نکرد. من حرفشو شنیدم؛ ربطی به تقلب نداشت." یوری نیز پسری درسخوان بود و همه حرفش را قبول داشتند. جه هوا اخم کرد. تازه داشت به این فکر میکرد که با یوری صمیمی شود. یونا نیز لبخندی از سر قدردانی به یوری زد و سرجایش نشست.
بالاخره زنگ تفریح خورد و آریل با لبخند به سمت کلاس هفتم رفت تا پیام میچا را به خواهرش میسو برساند. از کلاس هفتم دختری با چهره رنگ پریده بیرون زد. آریل با کنجکاوی دنبال او راه افتاد. دختر رویش را برگرداند و آریل را دید. با اخم گفت:" من شما رو میشناسم؟" آریل سفید شد:" چی؟! آم... من آریلم؛ کلاس نهم. میای دوست باشیم؟" دختر سرش را کج میکند:"همکلاسیات به اندازه ی کافی مسخرهم کردن. دیر رسیدی." آریل بی توجه میپرسد:"اسمت چیه؟" دختر پاسخ میدهد:" جه هوا" آریل لبخندی تحویل جههوا میدهد:" میتونیم دوست باشیم. تقریبا هر هفتمی تو مدرسه یه دوست نهمی داره که بعضی وقتا باهاش حرف میزنه." جه هوا لبخند کمرنگی میزند. دوست نهمی به دردش نمیخورد؛ اما غنیمت بود.
آیلین خمیازه ای کشید و از کلاسش بیرون رفت و دستش محکم به دست یونجو خورد. یونجو فریاد زد:"یا!حواستو جمع کن!" آریانه به سمت آیلین رفت و گفت:" تو همون دختری هستی که باهامون تو یه گروه افتاد؟" آیلین سرش را تکان داد:"آره فک کنم." هانا جلو می آید و دست آیلین را میگیرد:" یه نقشه داریم؛ واسه میچا. میچا رو میشناسی دیگه؟ همون دختره نهمی که با سویون و جییونگ میگرده." آیلین اخم میکند:" باهاش چیکار دارین؟" ناهیون پاسخ میدهد:" هیچی؛ یه نقشه سادس. میخوایم زمین بخوره؛ ولی نفهمه کار ما بوده. ولی اون از ما خوشش نمیاد و میدونه ماهم ازش خوشمون نمیاد. واسه همین به تو نیاز داریم." آیلین وحشت میکند:" یعنی چیکار کنم؟!" آریانه میگوید:" یعنی تو و من میریم کنارش و تو بهش سقلمه میزنی و فرار میکنی." آیلین اخم میکند. میدانست که نمیتواند قبول کند.
یوری به سمت جانگمی میدود و میگوید:" دراکو باهات کار داشت." جانگمی ابرویش را بالا میاندازد:" دراکو؟ پسر جذاب نهمی؟ با من چیکار داشت؟" یوری شانه اش را بالا می اندازد:" دم در منتظرته." جانگمی با احتیاط خود را به دراکو میرساند:"آنیانگ!کاری باهام داشتی؟" دراکو میگوید:"تو سویون رو از کجا میشناسی؟" جانگمی اخم میکند:"چطور مگه؟ ما تقریبا فامیلیم." دراکو میگوید:" هیچی.. فقط میتونی زنگ ناهار بهش بگی بعد از مدرسه دم دروازه منتظرشم؟"
سئوهیون پس از خوردن زنگ تفریح دست یجی را میگیرد و باهم به حیاط میروند. یجی به دختر کلاس نهمی نسبتا زیبایی اشاره میکند:" اون دختره رو میبینی؟ همونی که موهاش کاراملیه" سئوهیون چشمانش را ریز میکند:" همونی که رنگ دو تا چشاش باهم فرق داره؟" یجی تایید میکند:"اون عاشق دراکوعه. شرط میبندم. همش به دراکو نگاه میکنه ولی دراکو اصلا مطمئن باش حتی اسمشم نمیدونه.دراکو فقط به سویون نگاه میکنه." سئوهیون میگوید:" امیدوارم دراکو حواسشو جمع کنه. گناه داره. خیلی حس دیه..." یجی نگاهی به سئوهیون میکند:"تجربه داریا... راستی من خیلی گرسنمههه.."
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ادامه داره'
اس آخر سئوهیون گفت خیلی حس بدیه اشتباهی ب رو جا گذاشتم'
پارت بعدی کی میادد؟
قبل امتحانا دو پارت یا سه پارت بده توروخداااا
حجی امتحانای من شروع شدهههه😭😭
آو
منتشر شدد
عر
عالی بود🌝💗
من چرا اینقدر وحشیم؟😂💗
خوب میشی🤣
منتشر شد!
پرفکتتتت👌
ولی من خیلی کم توی داستان هستم😶
چشممم درست میکنممم
تنک بیبی
منتشر شدههه
گلبم...
خیلی قشنگ بود
عالی بود
😭🫀
20
دیوونه😂🫂
😂🫠
19
18
17