پارتِ بیست و یکم / نجات یا مرگ ؟!
طبقِ قراری که با کوین داشت ساعتِ ۱۰ شب به اتاقِ او رفت . دو نفر وسطِ اتاق ایستاده بودند و شنلی سیاه در تن داشتند که کلاهش جلوی صورتشان را گرفته بود اما کوین نبود . جیمز ( شما ها کی هستین ؟
سمتِ راستی کلاهِ شنلش رو در آورد . جیمز شوکه شد ( ما...ریا ؟! ... ماریا لبخندی موذیانه ای زد ( پارسال دوست امسال آشنا ! . جیمز ( چجوری ... ماریا جمله ی او را کامل کرد ( دوباره چهره ی زیبامو بدست اوردم ؟ نیشخندی زد و گفت ( کوین بهم برگردوند در عوضش براش هرکاری میکنم ... دیگه بی هویت نیستم ! کاری که تو باهام کردی نابخشودنی بود ... اما خب حالا دیگه یکی از ما ها هستی و علامتِ ساعدش رو بهم نشون داد . نفر سمتِ راستی کلاهش رو در آورد . جیمز بهت زده به او خیره شد . ویلیام با پوزخند نگاهش کرد
جیمز ( فکر میکردم به درک واصل شدی ! . ویلیام ( اما موقعی که پرتم کردی سمتِ آتیش یادت نبود که خ ون آشام ها میتونن پرواز کنن ! ... لی لی رو امشب با دستای خودم میکشم ! خواست چیزی بگه که کوین وارد اتاق شد و پشتِ سرش لی لی با لباس عروسی سیاه ! . مظلومانه میلرزید . کوین همه ی ما را به جایی دور از کاخ برد جایی خیلی دور تر از کاخ . ویلیام و ماریا اشکالی عجیب و غریب روی زمین میکشیدند و یک سری طلسمات مینوشتند . ماریا با نگاهی سرشار از کینه سمتِ لی لی رفت و با خن*جری کف دستش را زخم کرد و خ ونش را روی زمین ریخت و به صورتش زد . کوین رو به جیمز گفت ( لی لی رو ببر وسطِ دروازه ای که قرارِ از زیرِ زمین باز شه . جیمز ، نگاهِ لی لی کرد . لی لی هم متقابلا به او نگاه کرد . جیمز به سمتِ او رفت دستش رو گرفت و هر دو به سمتِ جهنمی قدم میذاشتن که کوین برایشان ساخته بود که ناگهان جیمز لی لی رو به پشتِ سرِ خود هدایت کرد . همه متعجب به او خیره شدن که جیمز با فریاد گفت ( اجازه نمیدم !
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
بازم رمان بنویس
این عکس ها رو از کجا میاری؟
عهههه بچه ها لیلیث رو پیدا کرررددددمممم 🤣
از پینترست
یا ابلفضللل
حمایت؟
سلام دوستان لطفا در تست ها و مسابقه هام شرکت کنیددددد
حمایت از یک دانش آموز 😄😄😄😐
پارت آخر تو صف بررسیه
آرهههههه😙 یعنی.... نههههههه😥
قول میدی اگه تونستی بازم داستان بنویسی😼
اگه وقت کنم چرا که نه
خیلییی خوبببب بوددد🌠
✨️💫🌙💖
مررررسی
خیلیییییی خوب بود😍
بد جا کات کردییییییی😑😑😑😑😑
مرررسی 🌙💫✨️
درعوض پارتام زیاد فاصله زمانی ندارن 😉
من ازت خواستم غمگین تمومش نکنییییییییی پسسس غمگین تمومش نمیکنی چون من گناه دارممم
یعنیییی چیییی؟ عیشششش. 🤡
صبر داشته باش فرزندم
خدا صابرین را دوست می دارد .