پارت نوزدهم / بعیت با شیطان / تسلیم عشق ! / نمیتونی فرار کنی !
چند روزی با برنامه ها و جلساتِ کوین گذشت و جیمز سعی میکرد اعتماد او را جلب کند و هنچنین بتواند لی لی را تنها گیر بیاورد و در این حین لی لی سعی میکرد که از او فرار کند و از او دور بماند تا متوجه چیزی نشود . جیمز متوجه فرار های او میشد . هردفعه لی لی یا در اتاق میموند یا همراه بادیگارد ها به بیرون می آمد تا جیمز نتواند این نخِ فاصله را پاره کند . اما ... صبح ، لی لی همراه با چند بادیگارد از شیا*طین به حیاطِ بزرگ قصر آمد . جیمز به او خیره شده بود که چگونه نگاهِ باغچه های خالی از گل میکرد .
باغچه هایی که پر از خار بود و بی رنگ و روح !
جیمز دستانش را پشتِ سرش بهم گره زد و چند قدم نزدیک آمد اما هنوز یک متری فاصله داشتن . صدایش را صاف کرد و گفت ( حیفِ این باغچه ها ! هیچ گلی وجود نداره ... لی لی که سعی میکرد مثلِ لیلیث رفتار کند با لحنی سرد جواب داد ( گلها هیچ فایده ای ندارن ! از بوی گلها متنفرم ! این خار ها نمای قشنگی به قصر دادن ! . جیمز ( ولی اگه ی زمانی باغبون اوردن که گل بکاره ، پیشنهادِ شما بهش چیه ؟ لی لی از دهنش پرید و گفت ( لی لی بنف ... ادامه ی حرفش رو خورد و از جیمز رو برگردوند . جیمز ( واو ! لی لی بنفش ! من عاشقِ این گلم ! چون کسی که عاشقش بودم عاشقِ این گل بود ! منو یادِ اون میندازن . لی لی ، همینطور که پشتش به او بود و سعی میکرد بغضش را قورت دهد گفت ( بودید ؟! .جیمز نفسش رو از ته گلو خارج کرد و با لحنی غم آلود و خسته گفت ( همیشه هستم ! حتی اگه کنارم نباشه من عاشقشم ! . قطره اشکی گونه اش رو خیس کرد اما برای اینکه کسی نبیند با گوشه ی آستینش پاکش کرد و همراه بادیگارد ها سریع آن مکان را ترک کرد
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
خیلی خفنه
🌹🌹🌹🌹
یعنی چی پارت اخر؟
کی گفته تموم شه
تا پارت ۳۰ باید ادامه بدی!
نهایتا ۲۱ پارت میشه چون اگه بیشتر از این ادامش بدم قشنگ در نمیاد ...
ی سوال کدوم پارت از داستان براتون جذاب تر بوده و قشنگ تر ؟
میدونما اما یادم نیست پارت چند بود 👈👉
کنجکاو شدم بدونم 😑 کدوم ؟
این خبر خیلی ضد حال بوددد😓
ولی قول بده داستان های دیگهایی هم بنویسی
دارم مینویسمش احتمالا پارت آخر باشه. اگه زیاد شه و بینش چیزای زیادی بیاد تو ذهنم که بخوام اضافه کنم و بنویسم ، چند تا پارت میذارم
خب اوکی، من دعا میکنم که خیلی خیلی چیزای خیلی زیادی به ذهنت برسههه،
آقا حتی شده الکی از اون اتفاق خوب رو دور بزن تا پارت هاش بیشتر شه🙂
دو ، سه پارت میذارم ازش
عرررررردسکستطازتزدزک
خیلییییییییییییییییی خوبی بودددددددد❣❣❣❣❣💖💖💖💖
مرررسی عزیزم 💗💖
تروخدا این رمان رو هیچوقت تموم نکنننن، معتادش شدم، اگه هم میخوای تمومش کنی رمان های جذاب دیگه مث این بزار✨
چه فایده چند نفر بیشتر حمایت نمیکنن بقیه فقط انجام میدن ولی حمایت نمیکنن
هی، همین چند نفر پشتت هستن و میمونن چون میدونیم تو استعدادش رو داری رمان های بی نظیری بنویسی و چاپ کنی✨💎
لطف داری عزیزم دیگه در اون حد هم نیست که 😅❤️
منم به خاطر شما ها که پشتم هستید و حمایت میکنید سعی میکنم بهتر بنویسم و ی چیز با کیفیت براتون بذارم 🥰❤️
چرا هست! فقط کافیه به خودت ایمان داشته باشی✨
چون تو بهترینی🌠
عررررر میبتفتقنبجدجیچثنزرتحز خاک*** توسر کوین،
چرا همون موقعه نبردیش جیمز؟؟ چرا من ر خون به جگر میکنییی تو پسرررر،
عروس ماه سیاه>>>>>> بقیه رمان ها
(جون هرکی که دوست داری پارت هارو سریع بزاررر)
مررررسی 😂❤️
حالا با کوین کار داریم ...
عی بابا عی بابا
داشتم به خواستم میرسیدما
کوین مزاحممم🤡
این دوتا رو کنار هم تنها نذارید 🤣😂
همین الان منو به خواستم میرسونیییی🤡
اگه تستچی اجازه بده 💀
همین الان زلزله اومدددد
تو نظرسنجی بزار یا تو کامنت پین کن
میبینی که میتونی منو به خواستم برسونی بهونه نیاررررر🤡
عاشق راه کاراتم 😂
میدونم
من ی نابغه ام.
ولی واقعا زلزله امد بهونه نبود ....
شاید لیلیث داره آزاد میشه؟
عالی
به تست اخرم سر میزنی؟سوالاتمربوطبهقسمتآخراتک..𝘏𝘢𝘯𝘢