سلام مجدد به همگی دوستان میدونم منتظر موندید واقعا شرمنده ام چون داستان عدم تایید خورد و منم از اول براتون گذاشتم امیدوارم لذت ببرید ❤❤
مثل هر روز از روی تختم بلند میشم هوا خیلی خوبه یه روز بهاری سریع رفتم پایین تا پیش بابام صبح زود بود و هنوز نرفته بود مطمئنن اگه میرفت دلم براش تنگ میشد این ماموریت خیلی طولانی بود و ممکن بود ماه ها نبینمش سریع از پله ها پایین رفتم و بابام رو دیدم که داشت کتش رو تنش میکرد با دیدن من گفت : عزیزم صبحت بخیر ❤️ سریع پریدم بغلش و بغضم گرفت و گفتم : بابا قول میدی هر روز باهام تماس بگیری دلم برات تنگ میشه 🥺🥺🥺 بابا : باشه دختر خوشگلم تو دیگه بزرگ شدی گریه نکن و با انگشت شصتش اشک های دخترش رو پاک کرد 😢😢😢
بیا باهم صبحونه بخوریم بعد میرم مطمئنم ۱ ساعتی وقت دارم 😊 و هردو روی میز نشستن و مشغول صبحونه خوردن شدن . بابا : لطفا دیگه گریه نکن باشه 💛💛 رز : چشم 💜 بعد خوردن صبحونه : خب من دیگه باید برم لطفا مواظب خودت باش 😘 رز : باشه بابا جونم ( بغضش گرفته بود ) پدر رز رفت و در رو بست حدود ۲ دقیقه بعد رز خیلی محکم گریه کرد 😭😭😭😭 بابا الان تو بری من چیکار کنم آخه 😭😭😭 مامان که نیست تو هم که مدام تو ماموریتی دلم برات تنگ میشه 🥺🥺🥺 ( مادرش طلاق گرفته )
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
40 لایک
کی عطر عشق منتشر شد تو هپروتم برم بخونم
😂😂😂😂 انقدر منتظر موندی اینجوری شدی 😂
سلام عاجی مثله همیشه عالی راستی عاجی چرا نیومدی داستانمو بخونی جدید زدما😢
ممنونم اجی جونم ❤❤❤
عه کی اومد پس من چرا متوجه نشدم 🤦🏻♀️ الان میرم بخونم از بس هواسم رو داستان و درسمه زیاد تستچی نمیام
خدایی ارزش این همه صبر کردن رو داشت😎😹💜 عالی بود نارنگی جونم😉
فقط اونی که تیر خورده بود کدوم یکی از اعضا بود😐من نفهمیدم😐💔
ممنونم اجی جون ☺☺☺
تو این پارت مشخص نمیشه 😅😅 پارت بعدی ایشالله
تیر خورده ی نامشخص😐😹😹😹
ایشالله🤲😹
عالی بود اونی حتما ادامه بده🥺💜
مرسی اجی جون ❤❤❤☺
داستان جالبیه ، من کنجکاو شدم. 😍
من همون بچه مثبت ی تو تلم. 😎
فک کنم بشناسی؟! 🙂
ممنونم ❤❤❤
شناختمت ☺☺ فهمیدی چه گندی زدم 🤦🏻♀️
من نشناختم تورو
کیستی.؟
نازی؟
وای عالی بود🤩🤩🤩🤩
تو با داستانات می خوای منو بکشی؟
اگه می خوای بکشی بگو
خیلی خوشم اومد🤩🥰
بی صبرانه منتظر پارت بعدم🤩🤩
ممنون اجی ☺☺
خوشحالم انقدر خوشت اومده ❤
پارت بعدی فک کنم فردا بیاد منتظر باش 😁
وای عالی بود بالاخره اومد😃💜💜💜💜
خیلی قشنگ مینویسی💖
فقط یه سوال: کدومشون تیر خورده بود؟🤔
راستی آجی میشی؟
محیا ام ۱۳ سالمه لگولاس صدام کن😁
ممنون از اینکه خوشت اومده خوشحالم ☺☺
لو نمیدم بعدا میفهمید 😂
به اجی جون منم فاطمه ام خوشبختم ❤❤
خوش وقتم آجی💖
چرا نمیگی؟
من سکته میکنم تا اون موقع😱😂
میگم تو قسمت بعدی که میگی؟ چون نگی من دار فانی را وداع میگویم از کنجکاوی😂 خدا نکنه البته😆
عالی بود اونی😍
(امیدوارم شناخته باشی😐)
مرسی ❤❤❤
اره بابا مگه میشه نشناسمت 😇😇😇
😂💜❤️🖤خوب شد شناختی