این پارت اولش مثل یه فیلر میمونه اما اخراش جدی میشه. داستان داره تغیر میکنه...... میکا:ممنون که ماجرا جویی های من و دوستام رو دنبال میکنید🥰. یوکی:هوی دوباره داری با کی حرف میزنی نکنه واقعا دیوونه شدی؟. میکا:شینه باکایارو . یوکی:یعنی چی؟😐. میکا:ای بابا بیخیالش😑. میکا:ولی واقعا فکر کن اگه ماها یه داستان بودیم و توی یه دنیا ی دیگه بعضی ها داستان های مارو میخوندن چقدر باحال میشد؟🤩. یوکی:شفا😐🤲. میرای،نیکی،لوکا:آمین😐🤲 میساکی:هوی شما به سنسه ی من توهین نکنید .
صبح شده و میکا بیدار میشه همه چیز عادیه.
میکا بدون صبحانه خوردن میره که سر بزنه به یوکی.
توی راه دوباره اون حس عجیب که انگار کسی میخواد بکشتش و داره نگاش میکنه بهش دست میده میکا هم نگران میشه و دور و برش رو میگرده اما کسی رو پیدا نمیکنه پس به راهش ادامه میده و میرسه به پارک.
یهو از رو یه درختی: ها بازم میخوای بهم لگد بزنی که اومدی😑.
میکا:گفتم که ببخشید اتفاقی بود🥺.
یوکی:اره جون خودت😑 راستی دوتا خبر برات دارم.
میکا:خب اول اونی که خوبه رو بگو😐.
یوکی:ما اینجا از این لوس بازیا نداریم که😐بحث بین بد و بدتره اول کدومو بگم؟
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالییییییییییییی
حالا بعدیییییییییییی
من منتظرمممممممممممم
خیلی خوب بود لطفا ادامه بده 🥺🥰🤣🌸🌸❤️
دختری یا پسر
فک کنم دختری چون داستانت به دخترا میخوره آخه دخترا بیشتر تخیلاتی هستن ☺️
اره دخترم😂
عالی بود@_@