توت هاے سمے 𝐩⁴

خب میخوام برم زندگی بعدی و در مورد سوال دومت میشه زندگی قبلیم یادم باشه؟ _آره حتما فقط یه چیزی... بعد ۱۳ سالگی یعنی زمانی که مردی همه چیز یادت میاد +میشه یه سوال دیگه هم بپرسم؟ من بچه چه خانواده ای میشم؟ اگه خانوادم خلافکار یا بد باشن _نگران نباش خوشبختانه طبق چیزی که من میبینم(یه صفحه ی سفید دستش بود) خانواده خلافکاری تو لیست بچه دار شدن نیست البته فعلا زود باش زودتر برو تا نیومده اینجا +ولی از کجا؟ _از پله های اینور برو پایین یه در سبز سمت راستت میبینی واردش شو یکم که پیش رفتی انتهاش بستس روی دیوار یه آینس چند تا تار موتو بچسبون به آینه دریچه به روت باز میشه +خدافظ هانا دوباره... میتونم... ببینمت...... لطفا؟ _نگران نباش:)))))) میبینمت شاید ده ها سال دیگه:))))) به امید دیدار:))) +به امید دیدار:))))

ژاکلین لبخند میزد اما دلش بارونی بود تا از پله ها پایین رفت اشک هاش جاری شد ینی مرده بود؟ مادر بیچارش چی؟ پدرش؟ خواهرش؟ بدون توجه به اطراف در سبزو پیدا کرد و درو باز کرد واقعا داخلش وحشتناک بود تار عنکبوت گرفته بود و چندش بود ژاکلین سعی کرد بدوه تا زود تر از اون مکان وحشتناک فرار کنه که یدفعه با صورت خورد تو دیوار و روی زمین سرد افتاد بلند شد و به آینه ای که روبروش ظاهر شده بود نگاه کرد انعکاسش به سختی روی آینه دیده میشد به سرعت چند تا از تار موهاشو کند و روی آینه فشار داد آینه یک آن سفید شد ولی بعدش تصویر آینه انعکاس ژاکلین روی اون نبود عکس مامانش بود که داشت بهش لبخند میزد و به سرعت تغییر کرد تصویرش که داشت با لاوندر بازی میکرد خوردن غذای موردعلاقش داشت با نینا کوچولو بازی میکرد نتیجه امتحاناتشو بررسی میکرد و به عبارت دیگه کل زندگیش جلوی چشمش بود و داشت عبور می کرد کل این دوازده سال به سرعت رد میشد و ژاکلین اون موقع بود که باور کرد واقعا مرده و برگشتی در کار نیست آخرین تصویری که دید تصویر مامانش بود که داشت باهاش خداحافظی می کرد(اسلاید بعد بقیش)

مثل دریچه ای به دنیای دیگه بود ژاکلین دستشو روی آینه گذاشت و آینه مثل یه مکش اونو به درون خودش کشید مثل این بود که توی یه گردباد گیر کرده بود و داشت پایین و پایین تر می رفت اما یدفعه.......

ناظر جونم لطفا منتشر کن❤🥺✨