Pt11
چون قدم نسبت بهش کوتاهتر بود خم شد تو صورتم و گفت:چرا،نداره،همین که گفتم!
دستمو گرفتو برد سمت درمانگاه
-مادام پامفری،ایشون مشکل قلبی داره و تا حالا نگفته،شما تشخیص میدین که شدیده یا نع؟
_بستگی داره،بخواب ببینم،ازت نوار قلب میگیرم،پسرم برو بیرون!
ازم نوار قلب گرف و متیو اومد ت دوباره
_از بین هشدارا که ن فقط الان تا اخر عمرت یادت باشه،به عیچ عنوان شوک نباید بهت وارد شه،حواست به این موضوع باشه
روشو کرد سمت متیو:انقد این بدبخو اذیت نکن!
-چشم
از درمانگاه اومدیم بیرون و راه افتادیم سمت قلعه
از دستم ناراحت بود،میدونستم ولی نمیدونم چجوری از دلش در بیارم!
از یک طرفم فکرم درگیره هشداراش بود.
+متیو؟
-هوم؟
+ناراحتی از دستم؟
-نه...اره...نمیدونم چی باید بهت بگم!اخه دختر عاقل نمیگی یک چیزیت بشه من دق میکنم؟(من خودم ناراحت شدم،خدانکنه بیبی)
+میدونم ولی چون خیلی وقت بود که چیزیم نشده بود!مگه نه خر نیستم که نخوام بگم!یکی طلبت توئم نگفته بودی که مشکل قلبی داری،وایسادی حالت بد شد بعد گفتی!
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
پارت بعدی کیه دارم میمیرمممممممم مدارجعبعلعرللهذنذتبغیعرهذم عرررررر😑
دادم مینویسم🥺
ععررررررررر