*دیمن* اون دختره بدرد می خورد. رزومه خوبی داشت ولی حقیقتش من نیاز به یک زن نداشتم. دیدم داره میفته زمین. حتی به سمتش قدم بر نداشتم ولی با دستاش جلوی برخورد صورتش رو با زمین گرفت.(متاسفم) نه! این صدا چرا اینقدر آشناست؟ من که میدونم لایسا مرده و این دختر لایسا نیست! نمی دونم ولی قبول کردم . شاید وجود یک دختر بدک نباشه! با باز شدن در و حضور تامسون جو اتاق از بین رفت. (تامسون ایشو همکار جدید ما خانم فورجر هستند) (خوشبختم منم تامسون هستم!) (منم خوشبختم) تامسون شروع کرد به سرخ شدن.(خانم فورجر نظرتون چیه با من بیاین و ...) ولی با کشیده شدن دست دختره از دستش سکوت کرد. سرش پایین بود و حرفی نمی زد . سرش رو بلند کرد و گفت :(ممنون از لطفتون من باید برم) شاید تامسون نفهمید ولی من اون قطره ای که چکید رو دیدم. *آنیسا* حالم داشت بهم می خورد. از لمس پسرا متنفرم. یک گوشه ایستادم و تو سطل آشغال بالا آوردم. (خانم فورجر؟) وای نه دزموند!(ب...بله)(لطفا بگید چی شد؟)(من فقط...فقط از لمس شدن توسط جنس مخالف مشکل دارم.)
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
خیلی خوب بودد
مرسیییی
چرا حس میکنم آنیسا خواهر لایساعه؟
به هر حال عالی بود 👌🏼
لالالا
سلام کیوتی تستت جالب بود
لایک شد
میشه تست آخرم (حقایق سینمای هالیوود ) رو لایک کنید💎👑
عالیییی بوددددددد❤️
مرسییییییی