سلام سلام 👈💖
چشم هام و آروم بستم و گذاشتم آرامش وجودم و دربر بگیره و برای خودش کنه.
آرامش واقعا کیمیاست.
نمیشه بهش دست پیدا کرد.
ما تو زندگی فقط یک مثال کوچیک از آرامش رو حس میکنیم.
وقتی آرامشی که قبلا داشتیم و از دست میدیم ، اونجاست که قدر این موهبت رو می دونیم.
خب.....راستش تاحالا زیاد از کولر استفاده نکرده بودم.
چون پولی هم نداشتم که برق خونم رو تامین کنه.....
چشمام و آروم باز کردم ، راننده یا همون بادیگارد درحال رانندگی کردن بود و میرای هم مثل بچه ها پیشونیش و به شیشهی ماشین چسبونده بود و با دقت بیرون رو بررسی میکرد.
خودم و تو آینهی کنار سر راننده دیدم.
از خودم نا امید شدم.
موهام از بچگی عجیب غریب بود ، نارنجی مایل به قرمز و حالت دار.
همیشه همه از حسودی موهام و مسخره میکردن.
گوشهی چشم هام به پایین کشیده شده بود ، مثل ماه حلالی بود.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
به کتابچه ی لونا نیز سر بزنید 🎍
اسم کتاب های کتابخانه ی لونا : دخترک گمشده 🌹
پارت۵☹️☹️☹️☹️
چقدر عجله دارید بچه ها بهم مجال بدید🤣
آخه داستانات خیلی قشنگه😍😍
پارت بعد ؟
سریع مینویسم🙂💓
های 🩷
حمایت شد از پستتون💗
خیلییی خوبه بود 🩷
ممنونم میشم به پیج منم یه سری بزنی 💗
مرسی عزیزم حتما💜
معوووو عالی بود
🫂💖
عالیللیلیللیل