سیب کوچک🍎

همه ی سیب هارا چیدند جز او، غمگین و ناراحت بود. روی درختی بلند قامت تنها بود. شاخه ها او را دلداری میدادند اما او اشک میریخت. تلاش ها میکرد تا پایین بیاید ولی نمیتوانست.

کسی هم نمیخواستش زیرا به رنگ آبی بود. و مردم میترسیدند او را بچینند. مردمان دهکده شایعه درست میکردنند و میگفتند:«این سیب در درون جادوی سیاه دارد و مال جادوگری است.»

اما هیچ کدام از اینها حقیقت نداشت. او، سیب کوچک ساده دل و مهربانی بود. روزی با تلاش های فراوان، و سعی های بسیار از درخت کنده شد و به پایین افتاد. ولی له شد.

روزی یک نفر به آنجا آمد و دید سیب له شده. با شادی رفت و تمام مردم دهکده را خبر کرد، گفت:«ای مردم سیب آبی رنگ افتاده و له شده.» مردم دهکده همه رفتند به آنجا سیب بیچاره را آتش زدند و جشن و پایکوبی کردند.

نتیجه اخلاقی: اگر با بقیه فرق داشته باشی به معنای بد بودن تو نیست🤍