پَروآنِهِ‌آبی🗿✨🦋p²

7 اسلاید پست توسط: hasti انتشار: 9 ماه پیش 2 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست

سلام امیدوارم حالتون رو به راه باشه... خب ببینید دوستان الان که من دارم این رمانو مینویسم ساعت سه صبحه خودمم خستم و خب اگه این پارت یکم چرت و پرت داشت هم از شما هم از نـ*ـاظر معذرت میخوام... برییم:) ♡☆

حتما بالارو بخونید چینوشتم، از الان معذرت!

"آنچه گذشت...": بووووووووق!!...... چی؟! اون آقا... آ... آقا ولتانه؟!؟!............

شروع پارت دوم......(ویو بابای هاکان یا همون ولتان)....: با استرس از طبقه های ساختمون بالا میرفتم... نه نه نه.. امکان نداره کسی ببینه نه؟! یا خدا... باید عادی رفتار کنم!...

(ویو بابای دنیز یا همون آتاکان)...: صدای قدماش داره میاد مرتیکه!!! داد زدم:<آقا ولتان چیکار کردی مرتیـ....و.. ولـ.. ولتان او.. اون چیه دستت؟!!....

(ویو ولتان)...: با صدای داد و بیدادش فهمیدم که دیده و زود اسلحرو در آوردمو گفتمـ:<ببین هرچقدر میخای بهت پول میدم

(ویو ولتان)...: با صدای داد و بیدادش فهمیدم که دیده و زود اسلحرو در آوردمو گفتمـ:<ببین هرچقدر میخای بهت پول میدم به شرط اینکه شتر دیدی ندیدی؟ اوکی؟!> آتاکان گفت:<عمرا مرتیکه> که یهو........

پایان پارت اول🗿✨😂 دیدین کجا تموم کردم؟! 😂😂✨

7 اسلاید