اینم پارت چهارم داستان 🌿💖 برای خوندن پارت دوم برین توی اکامنت خودم اما برای دیدن پارت اول و سوم میدونید کجا باید ببین؟ باید برین اکانت رفیقم MICEY💚🔥
آرسس و فلر از کوچه بیرون آمدند و حدس بزنین چی شد ؟! درسته با جمعیت روبه رو شدن ... فلر گفت : اوف همین رو کم داشتیم . آرسس گفت : چرا همه اینطوری نگاه میکنن؟ فلز چشم هایش را در کاسه چشمش چرخاند و گفت : چون لباس هامون و البته ظاهرمون عجیب غریبه و به شاخ ها و گوش های آرسس نگاه کرد . آرسس هم که منظورش را فهمیده بود گفت : وای یه مو آتیشی داره اینو بهم میگه . فلر د.ه.ن ک.ج.ی کرد. یکدفعه چشم فلر به یک نفر از عابرین افتاد که داشت با پلیس صحبت میکرد و .. ای وای به آنها اشاره میکرد . پلیس به آنها نگاه کرد . فلر جوری که آرسس بشنود گفت : بدووووووو و به سمتی دوید . آرسس هم دنبالش دوید .
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
خداییییی کیف کردم👌🏻
انقدر خوبه که به عنوان نویسنده بازم سورپرایز میشی و نمیدونی قراره چی بشه🔥
اوه راستی من اون یکی نویسندهام🐡
جون فقط اونجا که می گفت چرا بهم نگاه می کنن داشتم فکر می کردم دقیقا چه جوابی قراره ارسس بده🤣🍻
آخه بچم براش عادیه🤣
😭😂
باهاش صحبت میکنم ذوق کنه😂
سلام لوسیفر عزیز چطوری؟
درود بر شما کیرا جان شما چطوری ؟
قربونت خوبم
چه خبر
سلامتی
شما چه خبر
شکر!
هیچی دارم با درسا دست و پنجه نرم میکنم
امیدوارم موفق بشی
مرسی😂
الهه ی مرگ به ژاپنی میشه شینیگامی
سید من به انگلیسی نوشتم*
تو اسلاید ۵ به جای آرسس نوشتی آدرس 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
اوه 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
هنوز دارم میخندم
باید با کیبوردم خیلی جدی صحبت کنم 😂