سلام!این رمان تا قسمت ۱۲ یا ۱۱ هست!حتما نظر بدید و..ممنونم که لایک میکنی:)))
وقت ناهار...گشنم نبود و بیرون نیومدم میخواستم چیکار کنم...وقتی پدر را دیدم بهش چی بگم..؟اصلا بگم چرا تو رو برای ملاقات انتخاب کردم...ایا ارزشش را دارد؟زندگی ام را بخاطر فردی که زندگی ام را به باد داد به خطر بیندازم؟اصلا هدفم چیست؟مشغول فکر کردن بودم که=کلارا)صدای مکس بود بیرون رفتم=چیه؟)گفت=بیا بشین)گفتم=گشنم نیست)گفت=نگفتم بیا غذا بخور که!بیا بشین راجع به...راجع به سفرمون)ازینکه به خودش ربطش میداد میترسیدم.اخه به اون چه ربطی داشت؟چرا براش مهم بود؟ایا عاشق ماجراجویی بود؟اون موقع ها که بچه بودیم که عاشق خرابکار بود عوض شده؟فکر نمیکنم اینطور باشه!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
خيلی عالی بود من و خانواده ام که لذت برديم 🌺🌸🌹
ای وای مرسی😅
احساسی شدم:')
پر فکت
مث خودت:)
اااافففریییننننن خانیومم
مرسی خانیومم
پرفکتت:))
تنک یو لیدی:)))