8 اسلاید صحیح/غلط توسط: •♡M♡• انتشار: 2 سال پیش 91 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
Hi let's go🖐👻
هلو گایز اینم از پارت 4
امیدوارم خوشتون بیاد.
لایک یادتون نره
لتس گو👻
شروع: *◄থৣ پارت 4 💖থৣ►
بورا:در حین همین بحثا یهو صدای تی....ر اومد و هم زمان با صدای تیر یه صدای اخ ریزی از عقب اومد
یونا:هاناااا😥.
کوک:خوبی؟😶.
هانا:زیاد چیزیم نشد،از بقلم رد شد تی...ر فقط یکم زخم شد.😓
کوک:خب به سلامتی.
مینجی:یعنی چی خب به سلامتی،موندم الان اگه خودت اینجور شده بوده همچین حرفی میزدی.😠
کوک:چیکار کنم،مثلا مثل فیلما بقلش کنم ببرمش تو ماشینم،این مورد پسندتونه😒
هانا:حالا اصن ببین بهت افتخار میدم که بقلم کنی بعد خیال پردازی کن😒
کوک:هروقت بهت درخواست دادم بعد برو فکر کن ببین بهم افتخار بدی یا نه😏
هانا:تموم شد خیلی تاثیر گذار بود
تا اومدم یه ف.. حشم تهش بهش بدم دوباره صدا تی... ر اومد اما به هیشکی اسیبی نرسید.
بورا:خب اگه صحبت های خیلی تاثیر گذار تون تموم شد،لطف کنین بیایین بریم تا هممون با هم نرفتیم اون دنیا.
جیمین:انقد سر جونت نترس بوری جون.
بورا:انقد حرف مف.. ت نزن جیمی جون.
کوک:نه شما کلا ذاتا همتون با ادبین
مینجی:ماشین ما اونطرفه،اگه بخواییم بریم اونور بهشون برخورد میکنیم پس چیکار کنیم.
جیهوپ:صدا تی... ر داره نزدیک میشه.
تهیونگ:پس چاره ای نداریم جز...(یه نگاه به پسرا انداخت،انگار یچیزی به پسرا گفت تو نگاش).
از زبون جیمین:چاره ای نداشتیم جز اینکه 2 تا 2تا دخترا با ما بیان تو ماشین،حالا هرچقدرم رو مخ باشن بازم جونمونو نجات دادن.
برا همین من دست بورا گرفتم و کشیدمش سمت ماشین.
بورا:هی چیکار میکنی😠دستمو ول کن😠.
جیمین:تو که در 24 ساعت 20 ساعتشا آفی پس حالا هم لطف کن برو رو حالت آف.
بورا:چرا انقد خودتو میچسبونی به من😠
با این حرفم جیمین عصبانی شد و دست منو گرفت و سفت چسبوند به خودش.قشنگ چشم تو چشم شده بودیم.قیافش از نزدیک،رو.. م. خ تر بود😒.
جیمین:ببین تو روی قشنگ منو ندیدی پس کاری نکن که ببینی،😠در ضمن این باشه جبران کمکی که شما به ما کردین.
بورا:فکر نکنی ازت ترسیدما،سر جونم ترسیدم،اونا الان میرسن پس بهتره بیام تو ماشینت.
جیمین:باز خوبه یکم عقلتو به کار انداختی.
بورا:یکی از پشت سر خابوندم تو سرش تا اومد چیزی بگه یکی دیگه خابوندم:بجا اینکه انقد ور بزنی برو جلو.
از زبون یونا:دیدم جیمین داره بورا رو میبره تو ماشینش از اونطرفم بورا تا زد تو سر جیمین،آی دل من حال اومد الحق که دوست خودمه🤙
بعدش تهیونگم اومد سمت من و کوکم سمت هانا و جیهوپم سمت مینجی همه اینا تو 3 دقیقه اتفاق افتاد و همگیشون بدون اینکه چیزی بگن دستمونو گرفتن و بردن سمت ماشیناشون،انقد سفت گرفته بودن که نمیشد کاری کنی فقط باید بدون مقاومت دنبالشون میرفتی.تا سوار ماشین شدیم،تهیونگ گازو گرفت و فقط میرفت حالا خداراشکر من از سرعت نمیترسم،هرچی تهیونگ سرعتشو بیشتر میکرد،ماشینایی هم که تعقیب مون میکردن سرعتشون بیشتر میشد،یکم دور و ورمو نگاه کردم دیدم بقیه پسرا ماشیناشون نیست.
یونا:بقیه کجان؟
تهیونگ:تو چیکار به بقیه داری،حالا خودتو بچسب تا نمردیم.
یونا:شرمنده ولی اون بقیه که داری میگی دوستامن😠
تهیونگ:نگران اونا نباش پیش رفیقا من جاشون امنه.
یونا:مشکل همینه دیگه،نگرانی اصلی اینه که پیش رفیقا توعن.
تهیونگ:اوهو الان خودتم پیش یکدومشونیا.
یونا:خب جون منم الان در خطره.
تهیونگ:مثلا چرا؟
یونا:الان مثلا معلوم نیست داری کجا میبریم.
تهیونگ:الان جایی نمیبرمت فعلا دارم سعی میکنم زنده بمونم.در ضمن اگه ببرمت یجایی هم مثلا میخوام باهات چیکار کنم😠
یونا:هرکاری میتونی بکنی ازت که بعید نیست.
تهیونگ:هه خودتو خیلی دسته بالا گرفتیا😒
من کاری به دخترایی مثل تو ندارم.
یونا:خیلی مهمه الان میرم خودمو تکه تکه میکنم،در ضمن یکم پای لامصبتو بزار روی گاز تا نرفتیم تو اون دنیا انگار داره با ماسماسک بازی میکنه.😠
تهیونگ:حالا تو همینشم بلد نیستی😠
یونا:هه تو خیلی بلدی.😠
تهیونگ:اصن بشین سر جات و انقد حرف نزن سرمو خوردی😠
از زبون یونا:در حین اینکه اون هی داد میکشید من داد میکشیدم یه تی... ر خورد تو اینه بقل ماشین.
تهیونگ:بجا اینکه انقد داد بزنی یه کاری بکن.
یونا:شرمنده که مگنفت(برعکس ) تی...راش حین محافظت از شما تموم شد.
تهیونگ:من گنفت(برعکس)دارم.اونو برش دار.البته اگه کار باهاشا بلدی😏.
یونا:نه په فقط تو بلدی.
تهیونگ:...
یونا:حالا کجاس اون وسیله با ارزشت(با طعنه)
تهیونگ:بیا بگیرش،فقط تی... ر نداره.
یونا:کجاس تی.. راش؟
تهیونگ:زیر کاپوت فرمون,من نمیتونم درش بیارم،پشت اونجاس،کاره خودته.
یونا:چرا اونجا گذاشتیش،جا بهتر گیر نیاوردی😠
تهیونگ:شرمنده از تو نپرسیدم😠،نکنه میترسی برش داری.
یونا:چرا اونوقت باید بترسم😒
تهیونگ:تو باید جواب اینو بدی.
یونا:باشه انقد حرف نزن تا بیارمش.
تهیونگ:لطف میکنی(با طعنه)
از زبون یونا:تی.. را زیر کاپوت بود اخه کدوم عقل کلی میزاردشون اونجا،در اوردنش با این سرعت ماشین کار حضرت فیله.همینطوری فکر میکردم باید چیکار کنم که فهمیدم باید دراز بکشم رو پا تهیونگ و سرمو ببرم زیر کاپوت و درشون بیارم،با اینکه مجبور بودم بهش نزدیک شم ولی چاره دیگه ای نداشتم.
یونا:خب الان میارمش(از جایی که نشسته بودم،پشتمو سمت تهیونگ کردم و دراز کشیدم،سرم رو پاهاش بود.)
تهیونگ:چیکار میکنی😠
یونا:دارم سعی میکنم،جونمونو نجات بدم😠نکنه ترسیدی رو پات دراز کشیدم(طعنه ای)
تهیونگ:(دما بدنم حس میکردم رفته بود بالا،هرچی دختر تا الان دیده بودم نمیزاشتم انقد بهم نزدیک شه،شاید بخاطر همین این حس بهم دست داد)
از زبون یونا:یکم رفتم بالاتر تا سرمو بتونم راحت ببرم زیر کاپوت،سرمو بردم زیر کاپوت و تی.. را درش اوردم.تا اومدم بیام بیرون سرم خورد تو فرمون. :ل.. عنت بهت که حتی مخفی کردن وسایلتم مثه خودته.🤕(وقتی بهش اینو گفتم سرشو اورد پایین و با یه نگاه خنثی بهم خیره شد منم نمیدونم چرا به جا اینکه یکی بخوابونم تو گوشش مثل 🐐 نگاش میکردم)
تهیونگ:اگه لذتتو بردی از جایی که خوابیدی لطف کن بلند شو.
یونا:به جون خودم همین اگنفت(برعکس)میکنم تو حلقتا.
تهیونگ: باشه حالا بعد به اونکار برس حالا تا به فنا نرفتیم برو یکم ت.ی..ر اند..ازی کن.
یونا:حیف که جون خودم پاش وسطه و اگر نه نمیرفتم تا تو یکی به فنا بری یکم دلم حال بیاد.
(رفتم بیرون و چندتاشونا ز.. خمی کردم،معلوم بود تهیونگ مونده بود که انقد ماهر تی.. ر میزدم.
بعد یه ربع همشون مارو گم کردن در واقع تهیونگ دست به سرشون کرد.)
از زبون مینجی:دستمو گرفته بود و میخواست ببردم سمت ماشین هی مقاومت میکردم نه اینکه نخوام برم تو ماشینش میخواستم من رانندگی کنم چون مسلما رانندگیم بهتر از کار با تف... نگم
بود.اما هرچی صداش میکردم که ولم کنه،گوش نمیداد.
مینجی:هوسوکککک(با داد)
جیهوپ:هوسوک!
مینجی:اره دیگه اسمته
جیهوپ:زیاد کسی اینطور صدام نمیزنه.
مینجی:حالا فعلا بیا فرار کنیم بعد راجب این حرف میزنیم.راستی من میخوام رانندگی کنم.
جیهوپ:چی؟؟!!،قصد جونما نکردم.
مینجی:اگه نسبت به یه چیزی بتونم بهت اطمینان بدم اون رانندگیمه پس نگران نباش.
جیهوپ:باشه.
مینجی:رفتم تو ماشین تا جیهوپ سوار شد،پارا گذاشتم رو گازو ده برو که رفتیم.
جیهوپ:خوب رانندگی میکنی.خوشم اومد.
مینجی:.گفتم که!
(دیگه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد
تا بعد یه ربع من دیگه واقعا حالم داشت بد میشد،همیشه به رانندگی علاقه داشتم ولی حالمم زود داخل ماشین بد میشد.از قیافمم میشد بفهمی حالم بده.)
مینجی:فکر کنم گم مون کردن.
جیهوپ:اره کارت خوب بود.
مینجی:میدونم....... بهتره دیگه خودت رانندگی کنی.
جیهوپ:من که راحتم😎(صندلیو بردم عقبو روش دراز کشیدم، عینکم زدم افتاب اذیتم نکنه)
مینجی:(با کمال پر.. روگی عینکشم زد منم با هرس زدم زیر عینکش که افتاد)
مینجی:مگه با تو نیستم پاشو خودتو جمع کن
جیهوپ:چه غل.. طی کردم،تورا با خودم اوردما.
مینجی:(ماشینو زدم رو ترمز که یهو ماشین ایستاد.)
جیهوپ:باشه من رانندگی میکنم،نمیزاری که ادم استراحت کنه😒
جیهوب:راستی دیگه بهم نگو هوسوک.
مینجی:اونوقت چرا نباید بگم؟
جیهوپ:چون من میخوام که نگی.
مینجی:باشه هوسوک.
جیهوپ:به در میگفتم بهتر بود نه؟
مینجی:شاید..
جیهوپ:هییی
/یه ربع بعد/
مینجی:کجا داری میری،مسیر،مسیر خونه نیستا.
جیهوپ:چون خونه نمیرم.
مینجی:یعنی چی پس کجا میری.
جیهوپ:خونه فعلا خط. ر داره،امشب میریم یه جا دیگه.
مینجی:دوستام چی پس.
جیهوپ:نگران اونا نباش.
ااز زبون هانا:
هانا:هی چرا زوری منو اوردی تو ماشین😠مگه اینجا سر گردنس،دراز بد قواره
کوک:چرا انقد جیغ جیغ میکنی.😠
هانا:چون دوست دارم😠
کوک:حیف که فعلا باید فرار کنیم.
هانا:حالا فرار نمیخواستیم بکنیم چه غل.. طی میخواستی بکنی.
کوک:دهن تورو یکم میبستم تا انقد حرف نزنی.
هانا:جرعتشو داری، بچه پاستوریزه.
کوک:(هی الکی غر میزد،سرمو خورده بود،هی هیچی نگفتم چون میخواستم از، دست ماشینا فرار کنم تا بالاخره یه جایی گممون کردن و منم ماشینا زدم رو ترمز )
هانا:هی چیکار میکنی.
کوک:(کمربندمو باز کردم و خودمو بهش نزدیک کردم،مسلما همه دخترا وقتی یکی بهشون نزدیک میشه،سکوت میکنن)
هانا:چرا هی میای نزدیک.(انقد اومد نزدیک که چشم تو چشم شدیم،قلبم داشت میومد تو دهنم نمیدونم از ترس بود یا چیز دیگه ای,دستشو گذاشت رو دهنم)
کوک:های سرم حال اومد.
از زبون هانا:هرسم گرفته بود از این کارش منم موهاشو گرفتم و کشیدم عقب که یه اخی گفت و برگشت سرجاش حالا من رفتم سمتش و دستمو گذاشتم رو دهنش.تا خواستم چیزی بگم متقابلا کوک منو چسبوند به فرمون ماشین و دستشو گرفت پشت کمرم.قشنگ ضربان قلبمو حس میکردم،هیشکی تاحالا انقد بهم نزدیک نشده بود که الان این شد،بعد این حرکتش دستام شل شد و اونم دستمو از دهنش برداشت و گرفت تو دستش.)
کوک:ببین کوچولو خودتو انقد به هرکسی نزدیک نکن،شاید نتونست خودشو کنترل کنه.
هانا:جرعتشو داره کنترل نکنه تا ادمش کنم.
کوک:هه نترسیا.این نترس بودنتم به خط.ر میندازتت یه روزی.(دیگه نمیتونستم خودمو کنترل کنم،فکر نمیکردم همچین حسی بهم دست بده اگه میدونستم بهش نزدیک نمیشدم،البته من تاحالا به صد تا دختر اینجوری نزدیک شدم ولی همچین حسی بهم دست نداده بود.)
هانا:اگه دوست داری ولم کن.
کوک:بیا ازادت کردم.راستی بوی عطرت خیلی خوب بود.
هانا:(نمیدونستم بهش چی بگم برا همین سکوت کردم و تکیه دادم به صندلی.)
از زبون بورا:
بعد اینکه سوار ماشین شدیم،نیم ساعت بعدش دیگه خبری از ماشینایی که تعقیب مون میکردن نبود،هیچ صحبتی هم بین منو جیمین رد و بدل نمیشد تا جیمین سکوتو شکست.
جیمین:نمیدونم چرا از بین این 4 تا دختر باید حوصله سر بر ترینش گیر من بیوفته؟ (خیلی اروم اینو گفت ولی بورا شنید)
بورا:به همون دلیلی که بین 4 تا پسر،احم.ق ترینش گیر من افتاده.
جیمین:الان،منظورت از اح.مق من بودم.
بورا:زدی تو هدف.
جیمین:میدونستی بین همشون روم..خ ترین تویی؟
بورا:اره میدونستم که چی؟
جیمین:هیچی خواستم در جریان باشی.
بورا:خب به سلامتی.
جیمین:اصن رفتارت با بقیه دوستات زمین تا اسمون فرق داره.
بورا:مثلا؟
جیمین:اونا یکم صحبت میکنن ولی تو نه،انگار زوری تو مهمونی بودی انگار الانم زوری اینجایی.
چرا واقعا؟
بورا:چون جایی که دلم نمیخواد باشم هستم.
جیمین:یعنی چی؟
بورا:یعنی اینکه الان دلم میخواست جا اینکه بقل تو نشسته باشم تو خونه خودم تو اتاق خودم باشم،البته نه اون خونه ای که بقل خونه شماس.
جیمین:پس چرا اینجایی؟
بورا:بخاطر دوستام.
جیمین:بخاطر دوستات!!
بورا:اره،نمیدونم تو رفیقات برات چه معنی دارن ولی دوستای من مثل خوانوادمن اوک؟
جیمین:از اینکه ما..فی.ا یی بدت میاد؟
بورا:چقد سوال میپرسی😒
پایان *◄থৣ پارت 4 💖থৣ►
خب گایز اینم از پارت 4
نظراتتونا بگید و اگه پیشنهادی انتقادی چیزی هم دارید بگید.
لایکم یادتون نره.
سوال چالش:اگه میتونستی جا یه دخترا باشی کدومو انتخاب میکردی و چرا؟
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
نمیزاری
داخل عید نتونستم بزارم
ولی برای هفته بعد چند پارت اماده کردم و زود به زود میزارم
میشه یه پارت بزاری پلیر
باحاله🖤🍓
یونا ، چون هردومون حاضر جواب،لجباز ،کله خراب،رک و تخسیم😂
چه جالب👻
😉
عالی
تنکس👻
💙
خیلی خوب بودد:)
ج.چ:هانا چون اخلاقش مثل خودمه
چه جالب👻
عالی بود 🤍💛
یونا
مرسی👻
چرا یونا؟
با توجه به اخلاقیتش و پارتنرش😁
پارت بعد زود بزار
حتما👻