
که دیدم یون جی رسیده به ی موتور تیکه داده یون جی: سلام ا.ت: چند دقیقس که منتظری؟ یون جی: امممم یه دیقه پس یک دیقه کمتر میگردیم ا.ت: باشه حالا یه دیقه چیزی نیس یون جی: اگه همینجوری ادامه بدی بیشتر میشه هاا ا.ت: خیله خب بریم یون جی: سوار شو ا.ت: سوار این بشم؟ یون جی: نه سوار من شو:/ ا.ت: بیا پیاده بریم یون جی: نه نمیشه سوار شو ا.ت: نه پیاده بریم یون جی: نکنه میترسی؟ ا.ت: نه... یون جی: پس سوار شو ا.ت: هعیییی تند نرون خب؟ یون جی: باشه ا.ت: *سوار شدن* یون جی: اما قول نمیدم [ویو یون جی] موتور رو روشن کردم و با تموم سرعت روندم. وقتی با سرعت رفتم ا.ت دستش رو دورم حلقه کرد ا.ت: جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغ گفتمممممن اروووممم یون جی: نترس نمیمیریم سرعت رو کم کردم یون جی: خب کجا بریم ا.ت: عامممم کافه چطوره؟ یون جی: خوبه بریم به سمت ی کافه نزدیک رفتیم [چند مین بعد] یون جی: پیاده شو رسیدیم ا.ت: اخیشششش یون جی: دفعه بعد تند تر میرونم ا.ت: نهههههههه یون جی: باشه باو فهمیدم نترسی
رفتیم تو یون جی: چی میخوری ا.ت: آیس کافی داره؟ یون جی: میپرسم..دیگه چی؟ ا.ت: با کیک شکلاتییییی یون جی: باشه بشین من میرم سفارش میدم ا.ت: باشه رفتم سمت صندوق دار: ببخشید آیس کافی دارید؟ صندوق دار: بله داریم یون جی: خب پس یه آیس کافی و کیک شکلاتی صندوق دار: بله..دیگه؟ یون جی: با یدونه هات چاکلت صندوقدار: بله...عمر دیگه؟ یون جی همین [ویو ا.ت] یون جی رفت سفارش بده. منم منم نشستم تا بیاد ، داشتم همه جارو آنالیز میکردم ک چشمم خورد به یکی......................این یونگی نی؟؟؟ یون جی اومد سمتم:چیشده داری به چی زل میزنی ا.ت: اون یارو مین یونگی نی؟؟ یون جی نشست بعد رد نگام رو دنبال کرد یون جی: خود خودشه (یونگیی که هندزفری تو گوششه و داره به گوشیش نگاه میکنه فاقد خبر اینکه اون دوتا دادن راجبش حرف میزنه*) ا.ت: انگار طلسم شدم هرجا میریم هست یون جی: تو دیگه زیادی فیلم میبینی ا.ت: حالا ولش اصن سفارش دادی؟ یون جی: نه رفتم برا خودم رقصیدم ا.ت: عجببب گارسون: بفرماید سفارشتون ا.ت: مرسی گارسون: چیزی نیاز داشتید صدام کنید یون جی: حتما گارسون رفت و من با چشمای برق زده به کیکم نگا میکردم [ویو یون جی] تو دلم: با اینکه 18 سالته مثل بچه های پنج ساله ای هعییی گوشیم رو از جیبم در آوردم و شروع کردم تو اینستا گشتن
یون جی: ا.ت ا.ت: هوم؟ یون جی: بعدش کجا بریم؟ ا.ت: اممممم...شهر بازی؟ یون جی: اونو بزار بعدا با رلت برو ا.ت: من رل ندارمممم یون جی: حالا ک میزنی ا.ت: حالا کی تا اونموقع بیا بریممم یون جی: اوک بعدش میریم غذا بخوریم ا.ت: باشهههه [چند مین بعد] ا.ت: خب بریم یون جی: صبر کن حساب کنم بیام ا.ت: باشه پس کنار موتور منتظرم یون جی: باشه رفتم سمت صندوق دار یون جی: چقد میشه صندوق دار: میشه ۱۵ دلار یون جی: بفرمایید صندوقدار: قابلی نداشت یون جی: خواهش از کافه خارج شدم رفتم سمت موتور [چند دقیقه بعد جلو ورودی شهر بازی] یون جی: خب ا.ت: بزن بریمممم یون جی: پوفففففف ا.ت: بیا اول سوار چرخ و فلک بشیم میخوام غروب رو ببینممم یون جی: اوک برو بلیط بگیر ا.ت: مرسیییی ا.ت رفت یه ثانیه هم نشد ک برگشت ا.ت: بریممم یون جی: چه سریع ا.ت: ما اینیم دیگه
(در چرخ و فلک چه میگذرد...) ا.ت: خیلی خوشگله یون جی: موافقم ا.ت: بیا از این به بعد غروب رو تماشا کنیم یون جی: باشه ا.ت: خب دیگه چیکار کنیم..؟ یون جی: اممممم.......ترند هوایی؟ ا.ت: ت....رند....هوایی....؟؟ یون جی: اوم. چیه نکنه میترسی ا.ت: خب....نه...هه (لبخند استرسی) یون جی: خب خوبه پس میریم سوار ترند هوایی ا.ت: باشه.. [چند دیقه بعد رو به روی ترند هوایی] یون جی: خببب بزن بریمم ا.ت: بریم... [ویو ا.ت] عجب گوهری خوردم قبول کردم من از ارتفاع میترسممم خوبه یون جی میدونه..هعییییی یون جی: بیا بریم نوبت ماعه ا.ت: بریم... رفتیم نشستیم که... [از زبان نویسنده] بعد از ترند ترند هوایی....ا.ت داستان ما رنگین کمان بالا اورد(خیلی گونا داش(;´༎ຶٹ༎ຶ`)) یون جی: بیخیال دختر یکم هیجان بد نیستااا ا.ت: بد نیس اما......عوققق یون جی: هعییی از دست تو ا.ت: اخیششش...اون ابو بده یون جی: بیا ا.ت آب رو از دست یون جی میکشه (میدانستید یون جی منم؟؛)) ا.ت: خببب حالم دیگه عالیه..کل دل و رودم رو بالا اوردم بریم یچی بخوریم یون جی: اوک این دو با هم از ورودی شهربازی خارج میشن به سمت موتور میرن (جدیدا به رسمی حرف زدن علاقه یافتم) یون جی: خب میخوای چی بخوری؟ ا.ت: دبوکیییی (نمیدانم درسته یا خیر) یون جی: خوبه سوار شو بریم ا.ت سوار شد که......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد هم بزار
عالیی
همیشه یادم میره اینو بگم...🗿
اگه یکم شخصیت یونگی رو تغییر بدم عب نداره؟؟
هرجور نظرتهه
عالی شد
که.. با کله خورد زمین
جررر