دوید تا بهش برسه... وقتی هردو رسیدن به قصر ا.ت سریع دوید توی حموم و امیلی وقتی بهش رسید با در بسته مواجه شد ا.ت سریع در رو باز کرد تا حدی که فقط دستش پیدا باشه و لباسو داد... تقریبا 1 ساعتی گذشته بود که از حمام بیرون اومده بود که امیلی سریع دوان دوان آمد درون اتاق ا.ت دستش رو به زانوش زد و خم شد و نفس نفس زد ا.ت که شکه شده بود طرفش رفت و دستشو گذاشت روی شونش امیلی که عرق کرده بود راست وایساد و سعی کرد با وجودن نفس نفس زدن حرف بزنه :ا.ت پسر پسره اومده پدرم گفته باید بیای باید خانوادگی شام بخورین چون خانوادشم اومدن ا.ت با نگاهی پر از ناراحتی و عصبانیت نگاه راهرویی که بر اثر باز شدن در اتاقش به نمایش گزاشته شده بود کرد بعد نگاه امیلی کرد امیلی نفس نفس زدن هاش خیلی کم تر شده بود ا. ت دستش رو از روی شونه ی امیلی برداشت رفت به سمت پنجره نگاهشو دوخت به پسری که با کالسکه ای زیبا داشت وارد می شد حیف که چهره با تاریکی شب و نور های پشت پسر ناپیدا بود ا.ت برگشت و از پارچ آب برای امیلی آبی ریخت و آرام آرام به سویش رفت و دستش را به سوی امیلی دراز کرد امیلی نگاه ا.ت کرد و بعد نگاهش را به لیوان در دستش دوخت لیوان را برداشت و آب را خورد وقتی خوردنش تمام شد گفت:ا.ت میشه حاضر شی؟ ا.ت لیوان را گرفت و گفت: باش بعد رفت به سوی میز کوچکی که پارچ رویش بود وقتی خم شده بود که لیوان را بگذارد امیلی دست گیره ی در را در دست گرفت و کمی خودش را تا بیرون برد و نگاه خودش را به سمت ا.تی که هنوز خم بود و داشت لیوان را میگذاشت دوخت و گفت:آه راستی یادم رفت بگویم پدر گفته که اونجا باید رفتارت را کنار بگذاری و مثل خانم ها رفتار کنی ا.ت بلند شد و همینطور که رویش پشت به امیلی بود گفت:مثلا؟ امیلی :مثلا باید درست حرف بزنید اینگونه «سلام خوش آمدید بفرمایید بنشینید درون راه مشکلی پیش نیامد؟ » نباید اینطور بگی«سلام خوش اومدید بفرما بشینین توی راه مشکلی براتون پیش نیومده که؟ » ا.ت خندید و گفت:باشه باشه امیلی بیرون رفت و درو پشت سرش بست ا.ت به سمت کمدی که در اتاقش قرار داشت راه افتاد نگاه لباس هایی متنوع که هرکدام زیبایی خاص خودشان را داشتند کرد بعد لباسی سبزی که سبزش کم رنگ بود را نگاه کرد و خود را در آن تجسم کرد و بعد با لبخند ملایمی برداشت و آن را پوشید میخواست موهای خود را آماده کند که 5 نفر پر سرعت به درون اتاقش بدون در زدن آمدند فوری آن را روی صندلی نشاندند یک نفر شانه را برداشت و به دیگری داد و بعد هم همی آب از پارچ برداشت و روی دستش ریخت و با دستش روی موهای ا.ت ریخت نفر دیگری سریع شانه زد و تا رفت تا دسته موهای دیگری را شانه بزند نفر دوم سریع دسته ی شانه زده شده را شروه به بافتن کرد و گیسش کرد نفر سوم فقط وسایل ها را میداد و دو نفر آخر هم صورت ا.ت را با وسایل در دسترس تمیز میکردند و آرایش میکردند ا.ت این وسط چه کاره بود؟ درسته این وسط تنی متعجب که فقط می نگرد و هیچ اظهار نظری نمیکند بود... وسط کار امیلی آمد و با لبخندی ملایم و دست به سینه ای نگاه ا.ت کرد .... ادامه دارد...
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
وایبش و دوست دارم
بعدییییی
منتظرممممممم
🤗
ای انسان منتظر مانده پارت بعدو دیروز گذاشتم😂
دلیلشم گفتم که چرا دیر شد...