6 اسلاید صحیح/غلط توسط: kim aru انتشار: 2 سال پیش 62 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
تو فکر ی تکپارتی بنویسم اگه وقت کردم حتما میذارم...ناظر بنشر♥
ادمين:سلام سلام نويسنده:يااا مز.ا.حم نوشتنم نشو اه ريشه مرتب سازي فيكشن رو بهم زدي
آرو ویو:خبرنگار و ما همه یه گوشه جمع شدیم که یک سی.اه پوش نزدیکمون شد من کنار نامجون و کوک وایساده بودم هوسوک چسبیده بود به کوک نامجونم دستم رو ف.شار میداد تو این فکر بودم چکار کنم که ی صدای آشنا گفت:مشتاق دیدار...از ناحیه های سطحی مغزم رد شدم و به عمقش رسیدم این صدا رو توی یه جور موقعیت ن.ا.گ.وار تجربه کرده بودم.....من:«سیوک جونگ؟» سیوک:«چه عجب به خاطر اوردی مارو» جواب ندادم اصلا برای چی باید با این حرف بزنم از بین اعضا اومدم بیرون انگار ت.ر.س.شون به تعجب تبدیل شده بود ولی از بین نرفته بود چوی:«خیلی زود اقدام کردی» سیوک:«میبینم جمع همه جمعه» به طرز هر.اس اوری نزدیکم شد و میخواست دستم رو ببره پشتم پاشنه پامو روی انگشتای پاش فشار دادم و با میکروفنی که دستم بود ز.دم به شق.یقه اش باعث شد ب.ی.ه.وش بشه دیگه ادامه ندادم چون بادیگارد ها اومدن و اون و دارودسته اش رو بردن
من:«خب باید زودتر بهتون میگفتم....من به منظور ایدل شدن به کمپانی بیگ هیت نیامدم......راستش من مامور مخفی هستم وقتی یه شب رفته بودم بیرون قدم بزنم:داشتم مغازه هارو نگاه میکردم که چشمم به ی مغازه رنگی رنگی افتاد میخواستم برم داخل که حس کردم ارتفاع گرفتم و بعد سیاهی وقتی بیدار شدم کسی بهم گفت:من چوی سوجون هستم تو باید با من بیای....اون روز زنی من رو از سوله نجات داد اون خواهر چوی سوجون بود و شب قبل از دبیو(یادم نی کی بود چوی بهش گفت با من بیا سوار ماشینم شو شب دبیو بود یا کنسرت؟)با چوی به خانه اش رفتم و برام توضیح داد ک باید حواسم بهتون باشه.... تمام این مدت من و اقای چوی نقش محافظت از بی تی اس در برابر سیوک جونگ رو داشتیم و تنها کسی که خبر داشت پی دی نیم بود به همین خاطر من راحت ادیشن دادم و قبول شدم....سیوک جونگ از اون بچگی با من مشکل داشت وقتی فهمید من خواهر تهیونگم میخواست بهمون اس.یب بزنه به همین خاطر من از کوچیکی بو.کس کار میکردم درواقع بو.کس نبود دفاع شخصی بود جونگکوک میگفتی چرا دستکش نداری به همین خاطر بود......خب دیگه همه چی رو متوجه شدین»
تهیونگ:«واقعا نمیدونم چی بگم از طرفی باید افتخار کنم بهت از طرفی یکم ناراحتم بهم نگفتی» جونگکوک:«خدا به دادم رسیده واقعا که چند بار با این مبا...رزه کردم» همه خندیدیم نامجون:«خب دیگه ما باید بریم میدونم ارمی ها هنوز تو شو.کین ماهم خودمون همین الان فهمیدیم» پرش به زمان فنساین بعد از کنسرت:ارو ویو:تو کنسرت جونگکوک یکسره به من زل زده بود نمیدونم چرا از وقتی بهشون گفتم همش نگام میکنه تو فنساین ارمی ها میومدن و یکی یکی امضا میگرفتن گاهی هم از تمرین هام میپرسیدن که چه وقتایی تمرین میکردم من:«خب کاراموز که بودیم یه سالن پیدا کردم اینجا هم کیسه بو.کس داشتیم هروقت میخواستم تمرین میکردم تازه ی سالن تی.ر اندازی هم کشف کرده بودم که جونگکوکم کشف کرده بوده» تهیونگ:«پس به این خاطر اونروز...» پریدم وسط حرفش:«یااا بسه دیگه...»
پرش زماني 7سال بعد:پس از اون اتفاق كوك با من خيلي گرم ميگيره اولاش خج.الت ميكشيدم ولي به روي خودم نميوردم اما الان ديگه منم ي جورايييي......(😂اهمممم) فردا قراره باهم بريم بيرون من و جونگكوك و شوگا با كلي بحث فراوان ميريم رودخونه صبح ساعت6 پاشدم همه خواب بودن يه ربع بعد شوگا و بعدش كوك بيدار شد سر اينكه كي پشت فرمون بشينه د.ع.وا ميكردن كه گفتم:بسه ديگه اصلا خودم ميشينم شوگا:اخه تو... كوك:راست ميگه تو... من:«مگه چمه ن.ت.ر.سين بشينين بريم»كنار رودخونه همينطور كه سعي ميكردم ماهي بگيرم با يونگي حرف ميزدم حرف زدن باهاش بهم ارامش ميداد بينش با كوك هم كل كل ميكردم ي مدتي ساكت بوديم كه يونگي به طور عجيبي به كوك گفت:خب من ميرم يچيزي بگيرم شما راحت باشين.... يعني چي راحت باشيم؟چخبره؟؟؟نكنههههه نه نه نه اصلا به هيچ عنوان كوك:چيشد چرا رنگت پريده؟نت.رس باو كنارم تنها بموني نميخ.و.رمت من:يا كي گفته ...همينطور داشتم باهاش گفتگو(!) ميكردم كه نز.دي.كم شد......
خب فكراي ب.د ب.دي نكنيد از اين خبرا نيست اين پارت يكم ل.و.س شد نمد چرا... اونايي كه از اول فيكشن رو خوندن ميدونن من اهل اين چيز ها نيستم صادقانه بگم حالا حالا ها قرار نيس بهم ب.ر.سن ولي اتفاقاي جالبي ميوفته كي ميدونه شايد دعا هاي شما باعث بشه برسن😊😉در مورد تكپارتي حال ندارم بگم يا ي تست جدا ميسازم توضيح ميدم يا توي همون تست خودش برم كه فردا ي معلم بسيار مهربان (ذهنم:بلي بلي صحيح) البته كلاس كه تموم ميشه بامن حداقل مهربونه ولش حالا ميخواد هديه بپرسه و من هيچي نخوندم🥺ناظر بنشر پليز♥
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
قابل توجه کسایی که فیک رو دنبال میکنن:من یمدت نمیتونم اداه بدمش سرم خیلی شلوغه اما ی داستان جدید با موضوع یونتان به مین هی (اکانتش داخل کامنتهاست) پیشنهاد دادم احتمالا یکم کمکشم کنم و این داستانی متفاوته
کوجایی؟ بعدیییییی
سرم شلوغه
زنده ای پس
نه
دارم با روح کیم ارو حرف میزنم😂😂
بلی
😂😂
میگمااااا سرت خلوت شد میذاری؟؟
حتما عزیزم
♡♡
بچه ی بد پس پارت بعدی کوو
خودتیییی
اجی یدیقه پیویت بچک
عالی
💕💕
عالیی
💗💗💗
عالیی
♥♥♥
آلبرتین🐳
بستنیکیم!🐳🍀
| مهمنی ساعت پیش
زیبا بود:-]
لایک:انجامشد🍀
کامنت:انجامشد🍀
حمایتازکاربرگرامیباموفقیتبهانجامرسید^^🐳
با تشکر از همراهی شما
😂😂
عالیبیییییی
💜💜💜