خب خب خب پارت 1 فصل 3....ناظر بنشر
پرش زمانی به یه ماه بعد شب تشکیل گروه کوک ویو:فردا قراره هرکدوم بریم توی ی گروه ارو تو این ی ماه تونست خودش رو برسونه جیمین هم تلاش خودش رو کرد خب حالا نوبت منه وقتی اومدم اینجا ی سالن مخفی پیدا کردم که هر روز اونجا تمرین میکردم تا اینکه ی شب وقتی رفتم یکی اونجا رو مرتب کرده بود منم تر.سی.دم و دیگه نرفتم تا اینکه چند شب پیش متوجه شدم اروهم اونجا رو کشف کرده الان تو رختخوابمم و مثلا خوابیدم منتظرم ارو بره سالن تا منم برم پیشش دیگه کم کم داشت خوابم میبرد که ارو کتش رو برداشت و رفت جالبه از تراس میره من از در میرفتم تو حیاط سریع پتوم رو کنار زدم و به رفتم تو سالن اصلا متوجه من نشد پس گفتم ارو ولی خیلی اروم بود دوباره بلند تر گفتم:ارووو ارو:یا قمر بنی هاشم من:نترس منم جونگکوک ارو:پس اون کسی که سالن رو بهم میریخت تو بودی؟ واقعا که به خاطر تو چند بار نیومدم اینجا من:منم وقتی اینجارو مرتب کردی همچین حسی داشتم ارو:اومدی تمرین؟ من:بیشتر میخواستم باتو حرف بزنم ولی باشه میام
همینجوری که داشتیم باهم تمرین میکردم و گاهی هم میگفتیم و میخندیدیم یکی در رو باز کرد و ی نور مستقیم خورد تو چشمم ارو ویو:داشتم با کوک تمرین میکردم خداییش خیلی خوش میگذشت بعضی وقت ها هم ی چیزی میگفتیم و میخندیدم تا اینکه در باز شد و یه نور مستقیم رفت تو چشمم تهیونگ:خوش میگذره نه؟ من:اوهوم وای خدا تو از کجا فهمیدی؟ تهیونگ:چند وقته میاین اینجا کوک:خیلی وقته من:از وقتی که اومدم اینجا تهیونگ:خب چرا به من نگفتی؟ من:خودمم نمیدونم داشتم تهیون رو راضی میکردم که باور کن قصدی نداشتم که کیفم از روی میز افتاد و صدای بدی داد اینطرف هم کوک که پشت سر من وایساده بود دستش رو د.و.ر.م گره زد و دادی زد که ک.ر شدم من:جونگکوک ولم کن کیفم بود ذهنم:واقعا که همین الان تهیونگ رو راضی کردم باز شروع شد. بر خلاف انتظاری که داشتم خیلی خونسرد دست کوک رو ازم جدا کرد
تهیونگ:بستونه دیگه برید بخوابید من:باشه کوک:شب بخیر از اونجایی که تهیونگ خیلی گیر میده چیزی نگفتم و سریع رفتم تو اتاقم هفته پیش کلیدش رو از پی دی نیم گرفتم تهیونگ هم اتاقیم بود اونم پشت سرم اومد تهیونگ:ببینم خانم خانوما این ی ماهه چه خبر بوده؟؟اون چکاری بود کوک.... من:عهههههههههههههههههه از دست تو چمیدونم تر.سی.د خو تهیونگ:مطمئنی؟ من:اره تهیونگ:تو گفتی و من باور کردم اومد رو تختم نشست و موهام رو بهم ریخت من:یاااا نکن با موهام چکار دارییییی دستم رو گرفت و برد بالا چوری که نفس هاش پوست دستم رو میسوزوند تهیونگ:بیا توعم موهای منو بهم بریز دستم رو کشیدم اینور و گفتم:نمیخوام بابا بذار بخوابم تهیونگ:که میخوای بخوابی... بعد از کلی ج.ن.گ و د.ع.و.ا و شوخی رفت خوابید منم خوابیدم ولی خوابم نمیبرد احساس کردم الانه که حالم ب.د بشه
تو همین افکار بودم که دویدم به طرف wc و حالم ب.ه.م خورد به زور جین شام زیاد خوردم من نمیتونم خیلی بخورم اذیت میشم ولی ایندفعه قرمز بود چراا اخه امشب اینهمه وقت هست حتما باید امشب اینجوری بشه اخهههه اب ریختم بره تا کسی متوجه نشه برای تهیونگ عادی بود البته نه مورد قرمزش ولی خوب بقیه ببینن... اصلا خودم دوست ندارم کسی متوجه بشه هوسوک ویو:ی صدایی اومد رفتم ببینم چیبود ولی کسی رو ندیدم تا اینکه جلوی دستشویی مایع قرمز(متوجه این؟) ریخته بود این چیه دیگه فکر کردم خیالاتی شدم که ارو اومد و از تو کابینت قرص برداشت فکر کنم من رو ندید من:ارو ارو:بله ببخشید بیدارت کردم من:نه خوابم نمیبرد خوبی؟ ارو:اره خوبم نگران نباش (مطمئنم ی چیزی شده ولی خوب من کاری ندارم حتی اگه واقعا ی چیزی باشه به خودش مربوطه)من:باشه شب بخیر ارو:شب بخیر
ارو ویو:شانس اوردم هوسوک بود جونگکوک میومد هم گیر میداد هم با اون کاری که کرد من روم نمیشد نگاهش کنم خب دیگه باید برم بخوابم فردا مهمه پرش زمانی به فردا صبح:ارو ویو:از خواب پاشدم ساعت5بود مثل همیشه اولین نفری هستم که بیدار میشم کارهام رو کردم و اماده شدم ساعت 6 شد خدایا اینها چرا بیدار نمیشن که کوک اومد بیرون حاضر شده بود کوک:صبح بخیر بقیه پانشدن من:سلام نه هنوز خوابن کوک:ارو من:بله کوک:یادته اوایل که اومده بودی چ خوب همه رو بیدار کردی؟؟ من:اره میخوای دوباره... کوک:افرین عجب پایه ای هستی ولی اونجوری نه دیگه من ی فکر دیگه دارم من:خب چرا اینجوری میگی یاد این فیلم کاراگاهی ها افتادم کوک:جررر باشه ببین باید........
ادمین:نه بود اسلاید های اول که... نه به اسلاید اخر که کاراگاهی شد کارگردان:کی منو صدا زد؟؟ ادمین:کاراگاهیییی کارگردان:اها بله ادمین اسلاید اخر اینه هااا ادمین:میدونم اس اخر داستان رو گفتم کارگردان:خو اس اخر داستان همینه دیگه ادمین:.... نویسنده:بسه خب بچه ها بعد از فرایند بیدار شدن اعضا داستان هیجانی بشه؟؟حمایت ها کمه اینجوری باشه تا فصل سه بیشتر نمیرم و پایان رو بد میذارم:(ولی اگه حداقل دو برابر اینی که الان هست بشه حالا حالا ها ادامه میدم تا وقتی که خودتون بگید بسه دیگه خسته شدم😉..... ناظر بنشر پلیز♥♥
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اهنگ پیشنهادی:جامپ
عررررر
حیحح
عالیی
🌹
عالی بود
ممنون