
اگه داستان رو دوست دارید به بقیه هم معرفی کنید ممنونم♥ ناظر جان بنشر
ارو ویو:بعد از یه دوش چند دقیقه ای رفتم بیرون که از اتاقم صدای اشنا میومد در رو باز کردم جی یو:سلام بی مع*رفت نمیگی مر*دیم زن*ده ایم اصلا کلا انگار من رو یادت رفته من:جی یو ولم کن له شدم بابا منکه تازه باهات حرف زدم تازه میخواستم اماده بشم بیام پیشت جی یو:عه پس تلپاتی داشتیم میگن کوه به کوه نمیرسه ولی ادم به ادم میرسه من:حالا نمیخواد ضرب المثل بکار ببری بیا بشین کارت دارم جی یو:تهیونگ میگفت امروز کلی دنس کار کردی و خوندی قراره عر*وس بشی؟ من:اخه مگه عر*وس میخونه؟ بیا بشین میگم کارت دارم
من:خب جی یو یچی میگم فقط تا اخرش گوش کن چیزیم نگو اخرش هر کاری خواستی بکنی بکن جی یو:باشه من:جی یو راستش قراره....(دیروز تا ناهار امروز رو تعریف کرد حال ندارم بنویسم)... اره بعد تهیونگ صدام زد رفتم ناهار نگای صورت جی یو کردم الانه که منفجر بشه پس خیلی سریع گفتم:من میرم یچیزی بیارم بخوریم جی یو ویو:وقتی ارو رفت زدم زیر گریه نصفی میگریختم نصفی میخندیدم(ادمین:بازیگر خوبی میشیا جی یو:ساکت عررررر نویسنده:ادمین شانس نیاوردی ها ادمین:عادتمه عزیزم نویسنده:بب*ند ادمین:😣 نخودی: خب عزیزان و به همین ترتیب تا وقتی ارو برگرده این چند نفر مثل موش گربه افتادن جون هم جی یو:.....
جی یو:عررر ارو. نخودی:اه بسههههههههه دیگههه @%#%343$%^$#) ارو ویو:دوتا لیموناد از یخچال برداشتم ریختم تو لیوان یه نی هم به شکل قلب در اوردم گذاشتم توشون شکلاتم گذاشتم میدونم الان برم کارم ساخته ست لااقل با شکلات کمتر اذیت میکنه سینی رو برداشتم و رفتم بالا در رو باز کردم جی یو:ارووووووووووووووووووو...(تناوب در "و" ارو ، عواقب خوندن واسه امتحانه😑) چرااا میری من:اروم بابا الان همه میان اینجا میخوام باهات حرف بزنم بیا اینو بخور مث این نوزادا شدی که مامانشون میره بیرون از خواب پامیشن جی یو لیوان رو گرفت و یه نفس تا تهش رو خورد!
جی یو:خب ارامشمو حفظ میکنم ببین ارو با اینکه خیلیییییی ناراحتم ولی از اونجایی که موفق میشی چیزی نمیگم فقط امیدوارم فراموش نکنی و به من زنگ بزنی من:مث مامانا شدی باشه بابا یادم نمیره جی یو:بعله میبینم اگه خودم پا نمیشدم بیام که معلوم نبود جنابعلی اصلا بهم خبر بدی یا نه من:ای بابا جی یو شروع نکن دیگه بعدش گفتم که میخواستم بیام پیشت جی یو:ارو تو گفتیو من باور کردممم من:بسه جی یو جی یو:عههه و شروع کرد به قلقلک دادنم
من:جییو جررر بسه جررر الان ... بالا میارم جی یو:وای راست میگی ایشون مین هستن (مین اونایی که شبیه بمبه میگم نه مثلا مین یونگی🙄)یه چی که میخورن پر بیوفته روشون میترکن چه برسه به اینهمه جسارت بنده من:جی یوووووووووووووووووووو جی یو:باشه بابا ...... (نویسنده:و تعریف چمیدونم چی بنویسم این جی یو اینقدر پر حرفه که خدا میدونه اه اه ایششش ادمین:خوبه خودت خلقش کردی نویسنده:تو چیزی نگی بهتره )
جی یو بعد کلی تعریف تشریف فرما شد و بنده (ارو) از خستگی بدون شام خوابیدم تا فردا صبح که پاشدم.................................................... کارگردان:نویسندههههه ادمینننننن مگه نگفتم بیشتر از 5 اس نشه نویسنده و ادمین همزمان:زشته دارن میخونن خب شما برید نتیجه ما کار داریم.....نخودی:بله این دوتا امروز خیلی شارژن شما به بزرگی خودتون ببخشید♥
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی کیوتمم
تنکس خوشگلم
عالی بود
♥♥