
ناظر بنشر♥
آرو ویو:تهیونگ:راستی آرو یه چیزی من:بله؟ تهیونگ:متاسفانه اونجا همه پسر هستن و خودت میدونی من روت غی*رت دارم پس.. من:اوکی حواسم هست نگران نباش بعد من تازه 12سالمه:| تهیونگ:باشه حالا قیافتو اونجوری نکن زشت میشی من:بیمزه رفتم تو اتاقم لباس خواب پوشیدم و خوابیدم خیلی خسته بودم هنوز سرم به بالش نرسیده بود خوابم برد تهیونگ ویو:بعد از حرف زدن با ارو به جیمین زنگ زدمچندتا بوق خورد و برداشت جیمین(خوابالو):الو من:خواب بودی؟ جیمین:هوم نه.. یعنی اره من:ببخشید بیدارت کردم جیمین: نه اتفاقا اگه بیدارم نمیکردی مامانم بیدارم میکرد من:میگم ما پسفردا(دوشنبه و الان شنبه ست)میریم سئول جیمین:راستی منم میرم
من:تو واسه چی جیمین:میخوام برم ادیشن بدم من:جدییی من ادیشن دادم قبول شدم حالا دارم آرو روهم باخودم میبرم جیمین:چه عالی من:اگه بشه میتونم با توهم کار کنم جیمین:میدونی که من الان بوسانم نمیشه پنجشنبه بلیط به سئول دارم من:باشه امیدوارم هم رو ببینیم برات آدرس میفرستم اونجا جیمین:همچنین خدافظ و قطع کرد یوهوووو جیمینم هست بعد کلی قر دادن منم رفتم خوابیدم خداییش خسته بودم ولی از ذوقی که داشتم خوابم نمیبرد هی با خودم کلنجار رفتم و چند بار این پهلو اون پهلو شدم تا خوابم برد (ادمین:تهیونگ تو این داستان فقط ذوق دارع نویسنده:عجله نکنننن)
نویسنده:دوستان متاسفانه یادم رفت کجا بودیم. با طلوع خورشید نور آن از پنجره روی صورت آرو تابید و باعث شد آرو بیدار بشه(معلوم نیست کتابیه یا خودمونی)ارو ویو:نور خورشید تابید تو چشمم و بیدارم کرد پاشدم رفتم صورتمو شستم برگشتم تو اتاق فکر کنم همه خواب بودن موهامو شونه زدم و خرگوشی بافتم یه لباس خوبم تنم کردم رفتم تو حیاط هوا خیلی خوب بود اول گرم کردم بعد یکم رق*ص با ریتم اهنگ هایی که بلد بودم انجام دادم یکم آب خوردم و برای تمرین کمی هم رپ کردم و خوندم
بعد اینکه یکم نفس گرفتم پاشدم و اینبار همزان با دنس ها رپ میکردم و میخوندم اولاش نفسم میگرفت مجبور بودم مکث کنم مخصوصا موقع رپ چون دنسش هم سخت تره ولی بعد از 2ساعت تمرین پیشرفت کردم و کمتر نفسم کم میومد داشتم یکی از اهنگ های مورد علاقم رو میخوندم که هم رپ داشت هم ووکال و دنسش رو میرفتم که صدای تهیونگ گند زد تو حسم تهیونگ ویو:از وقتی پاشدم ارو داشت تمرین میکرد حداقل کاش صبحانه میخورد ارو کلا یه نخودی میخوره یعالمه اینور اونور میکنه از پشت پنجره حال بهش نگاه میکردم یلی خوب میرق*صید و خوشبختانه اضافه وزن نداشت اخه پسر این مقداری که این میخوره و فعالیت میکنها ضافه وزن داشته باشه که عادی نیست کمی پنجره رو باز کردم صداش میپیچید تو حال خیلی قشنگ رپ میکرد ولی ووکالش نیاز به تمرین داشت مخصوصا نوت های بالا
بعد از یه ساعت تماشای ارو رفتم و خودم تمرین کردم تا اینکه مامان برای ناهار صدام زد رفتم پایین مامان:تهیونگ ارو هم صدا کن بیاد من:هنوز داره تمرین میکنه؟ مامان:اره هرچی هم صداش میکنم نمیشنوه رفتم در تراس رو باز کردم چرا این خسته نمیشه من:آرووو بیا ناهار خسته نشدی پنج ساعته تمرین میکنی؟ آرو:اومدممم ارو ویو:بطری اب رو برداشتم رفتم بالا راست میگفت خیلی وقته دارم تمرین میکنم با این وضعی که من پیش میرم حداقل تمرین های دوران کاراموزی راحته برام نشستم سر سفره ناهار رو خوردم و تشکر کردم کمک مامانم ظرف هارو جمع کردم بعد رفتم حموم وقتی اومدم صدای یکی از تو اتاقم میومد که اشنا هم بود؟؟.......
خوب بسه دیگ راستی ادامه بدم؟اخه خیلی کم انجام میشه 30 یا40 بار که این اصلا خوب نیست ناظر بنشر♥♥
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییی
معلومه که باید ادامه بدییی
چشم 😁
عالی بود ♡♡
ممنون♥