
امیدوارم خوشت بیاد عزیزم 💙❣
ساعت ۱۲ آدرین به پاریس رسید و رفت خونه ی مرینت و مرینت خونه بود که یهو یک شرور جدید اومده بود به اسم شرور ترسناک که می خواست لیدی باگ و کت نوار رو نابود کنه و معجزه گر هاشون رو بر داره و قدرتمند ترین انسان بشه. مرینت تا شرور رو دید سریع تبدیل شد و با خودش گفت خیلی خوبه که کت نوار اینجا نیست و در نیویورک هست. کت نوار هم تبدیل شد و گفت چیکار کنم باید با لیدی باگ باشم😳 لیدی باگ : وقتی کت نوار رو دیدم دوباره حالم بد شد. بهش گفتم : تو اینجا چیکار میکنی ؟ باید سریع تر شکستش بدیم. تا بریم خونه. کت نوار : اومدم که با تو حرف بزنم. لیدی باگ : مگه دیگه حرفی هم مونده. همه ی حواس لیدی باگ پیش کت نوار بود. که یهو ......... ❣
همه ی حواس لیدی باگ پیش کت نوار بود که یهو شرور لیدی باگ رو پرت کرد. لیدی باگ ضربه دید، کت نوار سریع گرفتش و اونا شرور رو شکست دادن. کت نوار : لیدی باگ باید با هم صحبت کنیم. لیدی : فکرشم نکن کت : لطفا لیدی : باشه بریم روی برج ایفل کت نوار و لیدی باگ رفتن روی برج ایفل ❣ کت نوار : من ازت معذرت میخوام مرینت ، واقعا ببخشید . من نمیدونستم که هویتت کیه؟ میدونی من بدون تو نمیتونم. لیدی : کت نوار ، به نظرتت چطوری ؟ منم بدون تو نمیتونم. قبل این که ریوکو هم دوست داشته باشی باید فکر اینجا هم می کردی. کت : عزیزم ، من هیج علاقه ای به ریوکو ندارم. مرینت این کار رو با من نکن. لیدی : دیگه به من نگو عزیزم.چرا به من دروغ میگی؟ کت : باشه باشه . آره من از تو نا امید شدم و کمی ریوکو رو دوست دارم. لیدی : باز خوبه اعتراف کردی. فعلا کت : نرو ❣💙
لیدی باگ داشت می رفت که فهمید تمام مدت ریناروژ اونجا بوده و از لیدی و کت فیلم گرفته. ❣ لیدی : ریناروژ لطفا گوشیت رو بهم بده. میدونی که اصلا حوصله ندارم. رینا : پس هویتت رو فهمیدم. لیدی : چطور ؟ رینا : کت نوار به تو گفت مرینت. یعنی تو تا الان دوست من بودی؟ لیدی : آره آلیا 😪 فعلا برو 💙❣ ریناروژ رفت. لیدی : کت نوار همین رو میخواستی؟ که همه هویت من رو بفهمن. درباره ی تو اشتباه می کردم. کت : لیدی باگ .... که یهو لیدی رفت. کت بهش پیغام داد : بانوی من ، مادرم حالش خوب نبود و الان در بیمارستان بستری هست. من فقط برای تو به پاریس اومدم.❣💙 لیدی باگ همون موقع پیغام رو دید. بهش پیغام داد که : امیدوارم حالش زود تر خوب بشه. میخواستی نیای. کت دیگه جوابش رو نداد. ❣
چند روز بعد : دیگه هیچ خبری از شرور نشده بود. مرینت به لوکا پیغام داد : حالم اصلا خوب نیست لوکا. میشه ببینمت ؟ لوکا : چرا ؟ حتما عزیزم😳 ❣ مرینت : تیکی باید بریم خونه ی لوکا ، فقط چرا لوکا به من میگه عزیزم؟ تیکی : باشه مرینت جونم. نمیدونم. مرینت رفت خونه ی لوکا . لوکا هم حالش خوب نبود . اونا یکم با هم درد و دل کردن. لوکا : مرینت ، کلویی یک کاری با من کرد که آدرین با تو نکرد. من راستش ... مرینت وسط حرف لوکا پرید و گفت : چیکار کرد ؟ تو چی؟ لوکا : بیخیال . من تو رو خیلی دوست دارم. مرینت : چی ؟ چی ؟ لوکا : همین که گفتم. مرینت : آها لوکا : مگه دیگه آدرین تو رو دوست نداره؟ میشه من و تو با هم باشیم؟ مرینت : لوکا راستش باید فکر کنم. لوکا : تا هر وقت خواستی فکر کن❣
مرینت رفت خونه. تیکی : مرینت این کار رو نکن. مرینت : معلومه که نمی کنم تیکی . من فقط آدرین رو دوست دارم. بهش پیغام میدم. مرینت به لوکا پیغام داد : معذرت میخوام ، من آدرین رو دوست دارم .....💔 لوکا : مهم نیست . تو حالت خوب باشه فقط چه با من چه بی من. مرینت : 🌹 ❣🥰 حال امیلی خوب شده بود و مرخصش کردن. مرینت به آدرین پیغام داد : لطفا هم دیگه رو ببینم.🌹 آدرین : حتما مرینت. ❣ روی برج ایفل خوبه؟ ساعت چند؟ مرینت : ممنونم. آره عالیه . ساعت ۱۰ شب. 🌹 آدرین قبل از مرینت رفت و همه ی برج ایفل رو شمع گذاشت و یک دسته گل رز صورتی براش خرید.🥰❣ مرینت به برج ایفل رسید. نکته : مرینت و آدرین تبدیل شده بودن.
لیدی باگ : سلام کت نوار کت : سلام ، حالت خوبه؟ بفرمایید این گل ها برای تو. لیدی : ممنونم. خیلی گل های زیبایی هستن🥰 حال مادرت خوبه؟ ببخشید که باهات بد حرف زدم. کت : خواهش میکنم بانوی من.🌹❣ پدرم بهم زنگ زد و گفت حالش خوبه و مرخصش کردن. فردا به پاریس میاد. اصلا مهم نیست .منم بد رفتار کردم. لیدی : کت نوار چرا با من اینطوری رفتار میکنی؟ اصلا توی چشمام نگاه نمیکنی؟ کت : لیدی باگ تو گفتی من رو دیگه دوست نداری. به نظرت چطوری نگاه چشم هات کنم؟ دلت رو شکوندم. لیدی : اصلا مهم نیست. من راستش هنوز دوستت دارم. خیلی زیاد. بهت حق میدم. تو لیدی باگ رو دوست داشتی . نه مرینت رو . منم دلت رو شکوندم. کت : منم دوستت دارم ❣🥰 بانوی من میشه لطفا دیگه با هم خوب باشبم و .....؟ لیدی : معلومه ، من تازه فهمیدم که واقعا بدون تو نمیتونم. هیچ وقت نباید با نبودت کسی رو امتحان کنی. کت : تو خیلی مهربونی.❣ لیدی باگ رو بغل کرد. نکته : لیدی باگ به کت نوار درباره ی لوکا چیزی نگفت.💙 چند هفته بعد : خبری از شرور نبود. اون روز لیدی و کت ازدواج می کنن. چند سال بعد بچه دار میشن و برای بچه هاشون کلی داستان تعریف می کنن. که دوباره شرور پیدا میشه. وای نه اون شرور کاگامی و لوکا بودن.دل اون ها شکسته بود . مرینت و آدرین تبدیل شدن و با استفاده از لاکی چارم و پنجه ی برنده اون ها رو شکست دادن و معجزه گر رو گرفتن. معجزه گر شیر رو مستر فو قبلا گم کرده بود.. چند سال پیش : وقتی که آدرین به پاریس برگشته بود به کاگامی زنگ زد و گفت که بیاد در یک پارک. کاگامی : عشقم لطفا بیا بریم بستنی آندره بخریم. آدرین : عشقم ؟ دیگه به من نگو عشقم. من فقط یک نفر رو دوست دارم که اونم تو نیستی. کاگامی : با من خوشحال نیستی؟ 😂 اون کیه آدرین؟ آدرین : من با تو اصلا خوشحال نیستم. من فقط با لیدی باگ یا همون مرینت خوشحالم😉 کاگامی دلش شکست و وقتی آدرین رفت گفت انتقامم رو ازت می گیرم. لوکا هم که دلش شکسته بود رفت کنار دریا و اون جا کاگامی و لوکا هم دیگه رو دیدن و با هم درد و دل کردن که یهو معجزه گر شیر رو پیدا کردن و باهاش تبدیل به یک ابر شرور شدن. چند ماه بعد همه هویت لیدی باگ و کت نوار رو فهمیدن. برای همین شرور میخواست آن ها رو نابود کنه. 😘🥰 وقتی که شکستش دادن دختر لیدی گفت مامان خیلی کارتون خطرناکه من میترسم. میشه برام یک داستان تعریف کنید؟ لیدی : حتما دخترم. اصلا نترس وقتی من پیشتم نمی گذارم اتفاقی برات بیفتد . یکی از داستان های خودمون رو برات تعریف می کنم. - : ممنونم مامان. یه بار بابات شرور شده بود و دنیا رو نابود کرد حتی منم نابود کرد. چون هویت من رو فهمیده بود . اسمش شده بود کت بلانک و ........ آدرین : بانوی من ، من اصلا شرور نشدم. یعنی چی؟ مرینت : در آینده شرور شدی و من و بانیکس تو رو نجات دادیم. به من می گفتی از وقتی مردی افسرده شدم. آدرین : واقعا ؟ پس برای همون بود که اومدی پیشم و ... مرینت : آره . ولی دیگه دخترمون ترسیده. بهتره بریم بستنی آندره بخریم. آدرین : حتما بانوی من ❣ آن ها بسیار خوشبخت شدند. امیدوارم لذت برده باشید . داستانم تموم شد۰❣🥰
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خوب بود
افرینننن
به تست های منم سر بزنید
ممنونم عزیزم ❤😌 من همون لیدی باگم که این داستان رو نوشته گلم ، توی پارت های قبلی توضیح دادم ❤🌱😌 حتما عزیزم ❤😌