هرمیون آروم خندید . هری : بی فایده تر از اون چیزی بود که فکرشو کنی . فردا صبح رفتیم سرسرا . یهو پرفوسور اسنیپ اومد سر میز ما . اسنیپ: دوشیزه پارکینسون. لطفا بیاید دفتر من . هرمیون : دوبار چی کار کردی پانسی . پانسی : به زودی میفهمیم .
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
بعداز سالها انتظار... :))
اههه بالاخرهههه
چه عجب
بالاخره پس گذاشتی،فکر میکردم دیگه نمیخوام بزاری،خیلی خوشحال شدم.
مگه میشه نزارمش