
ناظر عزیز بنشر خیلی زحمت کشیدم♥♥راستی از پارت بعد عکس عوض میشه گم نکنید فیک رو
از زبان راننده ماشین:همینجوری که داشتم میرفتم یه دختر رو دیدم که انگاری گم شده وایسادم تا سوارش کنم که غ*ش کرد بلندش کردم گذاشتمش روی صندلی عقب ماشین آرو ویو:خیلی سرم درد میکرد یه لحظه چشمم رو باز کردم فهمیدم تو ماشینم بعد دوباره خوابم برد(از اونجایی که چیزی نخورده ضعیف شده) پرش زمانی 2ساعت بعد ارو ویو:اصلا توان نداشتم فقط متوجه شدم یکی بلدم کرد از زبان راننده ماشین:داشتم فکر میکردم حالا کجا ببرمش که به ذهنم رسیدم ببینم آدرسی چیزی نداره اول رفتم شرکت و بعد از داخل جیب لباسش ی کاغذ ادرس پیدا کردم
به خواهرم گفتم ببرتش اونجا از زبان ارو:1ساعت بعد:یه خانمی گفت دخترم پاشو اینجا خونته درسته؟ من:ببخشید ادرس خونه مارو از کجا میدونید؟ خانم:عزیزم ت جاد خارج از شهر پیدات کردیم ادرس هم روی ی کاغذ نوشته بودی. یادم اومد چیشده و اونو نوشتم چجوری برگردم ازش تشکر کردم لباسمو مرتب کردم و پیاده شدم با اون خانم هم خداحافظی کردم رفتم جلو در خونه و زنگ رو زدم احتمالا کلی سوال پیچ بشم

در باز شد رفتم تو چراغا خاموش بودن پس کی در رو باز کرده؟؟ یدفعه چراغا روشن شدن و مامان و بابام و خواهر و برادرام(ایشالا یادتون نرفته دیگه) باهم گفتن تولدت مبارک ارو صبر کن امروز چندمه؟اووو اره الان 12سالمه یوهوووو تشکر کردم رفتم لباسمو عوض کردم(استایل ارو برای تولد)نشستیم و کادو و یکم رق*صیدم و کیک روبریدیم و بالاخره یه چیزی خوردم. تهیونگ موقعی که داشتن جمع و جور میکردن وسایل رو:راستی ارو کجا رفته بودی من(بقیه هم گوش میدادن فکر کنم باهم هماهنگ کردن کی و کجا و کی بگه):رفته بودم ونه جی یو(دوست صمیمی ارو از 4 سالگی تهیونگ باشه کاش بهم میگفتی من ببخشید تهیونگ:اشکال نداره
بعد از کارها رفتم تو اتاقم که خواهرم در زد من:بیا. ایون جین(همین بود دیگه؟):ارو میدونم تولدته ولی باید باهات یکم ریاضی کار کنم این چندروزه جبران بشه نگران نباش کم کار میکنم من:باشه😢😩 و شروع کردیم به تمرین کردن(هنوز ارو ویو هست) بعد از تمرین رفتم سراغ عکس هایی که از گوشی پسره سیوک جونگ کش رفتم. انگار کارشونه دخترا رو میارن بعد ازشون میخوان براشون کار کنن هعی یعنی شانس اوردم فرار کردما
همینجوری داشتم عکس هایی که از پیام ها و عکس های گوشیش گرفته بودم رو میخوندم و دنبال این بودم که شناساییشون کنم ذهن ارو هنگام خوندن پیاما:واقعا که خجالتم نمیکشن نگاه ترو خدا عه وایسا ببینم از منم عکس گرفته و... دیگه خسته شدم گذاشتم کنار و عکس هارو فرستادم قسمت مخفی گالریم دراز کشیدم و ساعدمو گذاشتم رو پیشونیم راستی من ادرس اون سوله رو دارم به جی یو بگم به پلیس بگه؟ گشی رو برداشتم که قضیه رو برای جی یو تعریف کنم که یه ناشناس زنگ زد و سریع قطع کرد بعد پیام اومد.........
عااا خوب کات چالش:بگید متن پیام چی بود و اینکه اون ناشناس کیه؟ راستی من الان روزی 3 تست میذارم چن مدارس تعطیله اگه باز بشه و از اونجایی که امتحانم داریم ممکنه نتونم پس ناراحت نشین فعلا این چند روز رو داشته باشین و حمایت کنید لطفااا ناظر بنشر♥
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود^^
💜❤