7 اسلاید صحیح/غلط توسط: Heyfnooon انتشار: 2 سال پیش 379 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
های گایز👋🏻چطورید بچهها!😄 این داستان رو مثل سریال بخونید. اصلا از اسمش هم معلومه😂 این داستان:دزد شیرموز 🥛
اسم من ا.تـه.😀من ۲۱سالمه ولی همه میگن نسبت به سنم خیلی بچهتر هستم، هم از نظر ظاهری و هم باطنی😂🤦🏻♀️ خب برید داستان من رو بخونید. بلکه یکم هم بخندید، هم دلتون آب شه🥺😍
یون:ا.تــت!😠 ا.ت:ببین آبجی جون بهخدا تقصیر من نبود، من فقط به کفش پاشنه بلند عادت نکردم.😬 یون: پاشنهی بهترین و مُد ترین کفشم رو زدی نابود کردی.😤😑 ا.ت:ببخشید.😬 یون:همونجا که هستی وایستا!😡(یون در حال دویدن به دنبال ا.ت😂👆🏻) مامان:بچهها بسه!😐 یون:مامان، آخه ببین چه بلایی سر کفشام آورده!😕 مامان:ولش کن، تو که ا.ت رو میشناسی.🙂 ا.ت:ممنون مامان😌 مامان: خواهشمیکنم حالا بیا برو از مغازه لیستی که بهت میدم رو بخر.🙂 ا.ت:😐 یون:😂 رفتم تو اتاقم لباسم رو عوض کردم. (یه هودی مشکی لش و شلوارک مشکی پوشیدم.) رفتم پیش مامان لیست رو گرفتم و یاعلی مدد!
تو راه هدزفری گذاشته بودم و هرچی آهنگ از بیتیاس داشتم رو گوش میدادم و لذت میبردم...که ناگهان دم مغازه به یک آدمی با ماسک و کلاه سیاه برخورد کردم و هدزفری و گوشیم افتاد😐 ا.ت:ببخشید😞 کوک:باشه😑 ا.ت:😐 صدای آهنگ Euphoria از هنزفریم بیرون میزد😬 خواستم گوشیم رو بردارم که جناب آقای باشه گوشی و هنزفریم رو از دستم قاپید.😐 کوک:طرفدار بیتیاس هستی؟🤔 ا.ت: بله!😌 کوک:جونگ کوک رو میشناسی؟🤔 ا.ت: بله! اصلا فقط بایسم اونه... صبرکن ببینم. کوک:چیه؟😳 ا.ت:تو...🧐 کوک:😨(ذهنش: یعنی فهمید من کیم؟ دَخلم اومده🤦🏻♂️) ا.ت: تو، چرا این سوالارو ازم پرسیدی؟🤨 کوک:(😆)خب راستش منم آرمیام و بایسم فقط کوکـه😁 ا.ت:آهان!🙂 گوشی و هندزفریم رو بهم داد.📱وارد مغازه شدم. انگار اون پسره هم دنبالم اومده بود. رفتم سمت یخچال تا عشقم رو بردارم و برم😋منظورم شیرموزه بدبرداشت نکن خواهر یا برادر عزیز!😂 در یخچال رو باز کردم و خواسم عشقم رو از یخچال بیارم بیرون🤩(اینجا صحنه آهسته هست که ا.ت داره شیرموز رو برمیداره😅) دیگه کلا دو یا سه شایدم چهار سانت با عشقم فاصله داشتم که...
که یکی شیرموزم رو برداشت😨 ا.ت:یاااا. اون مال منه!😠 کوک:ولی من اول برش داشتم.😁 و بدو بدو رفت پول رو داد به فروشنده و رفت بیرون🏃🏻♂️ منم دنبالش رفتم🏃🏻♀️ ا.ت:معشوقه من رو پس بده! 😠 وایستاد و منم خوردم بهش افتادم🤦🏻♀️کلا نمیتونم یه جا ضایع بازی در نیارم😂 کوک:اسمت چیه؟🧐 ا.ت:اسم خودت چیه! شیرموزم رو پس بده.😤 کوک:چقدر حرف میزنی!😑 خواست بره که بلند شدم و شیرموز رو ازش قاپیدم. 🤪 بدو بدو رفتم تو کوچه پس کوچهها. کوک:یاااا شیرموزم رو پس بده!😠 ا.ت:نمیخوام😛 کوک:باشه!بعدا بهت میگم...😏(جمله معروف مامانا😂) پسره رفت ولی حرفش از مغزم نرفت.😐 منظورش چی بود؟ چرا اون حرف رو زد؟ اصلا چطوری میخواد من رو دوباره ببینه.😐 رفتم بقیه وسایل هم تهیه کردم و رفتم خونه... ا.ت:سلام مامان من وسایل رو خریدم.🙂 مامان:مرسی حالا بیار بزارشون تو آشپزخونه یون ترتیبشون رو میده.🙂 ا.ت:باشه😌 تقریبا دوساعت گذشت...
یون: ا.ت🙂 ا.ت:بله؟🙃 یون:من سهتا بلیط کنسرت گرفتم و جای نفر سوم خالی بود تو باهام میای؟😉 ا.ت: کنسرت؟کدوم خواننده؟🤔 یون:گروه بیتیاس!😀 ا.ت:جدی میگی؟ممنونم یون تو بهترینی.🤩 یون:من و تو و سهون با هم میریم. پس اگه اذیت شدی لطفا شکایت نکن.😌 ا.ت: باشه😃 « *فردا صبح...*» یون:ا.تتتت. ا.ت:اومدم😄 یون:بیا بریم. 🙂 دست یون رو برای اولین بار گرفتم. درسته که فقط دوسال ازم بزرگتره، اما خب دنیاش با دنیای من خیلی فرق داره. 😌 سهون:سلام عشقم.😘 یون:سلام عزیزم.🥰 ا.ت:دلقکا.🤢 سهون:نگفته بودی این ضدحال هم قراره بیاد.😒 ا.ت:یااااا مراقب حرف زدنت باش😠 سهون:باشه خانوم کوچولو😂 یون:بهت گفته بودم ا.ت😌 ازشون جداشدم و رفتم شیرموز بخرم. الخلاصه=> داشتم از کنسرت لذت میبردم که کوک بهم نگاه کرد و لبخند زد.😍 (بچم ا/ت نمیدونه که شیرموزش کوک رو ازش دزدیده😐) کنسرت تموم شد و هرچی دنبال یون و سهون گشتم پیداشون نکردم😑باز من رو جا گذاشتن.🤦🏻♀️ سالن کلا خالی شده بود و منم بالاخره تصمیم گرفتم که برگردم خونمون😅 خواستم برم که یکی صدام زد. کوک:هی شیرموز دزد!😏 ا.ت:کیستی؟🤨 برگشتم و جونگ کوک رو دیدم داشتم از خوشحالی غش میکردم. 🤩 کوک:تو دیروز شیرموز من رو ازم دزدیدی و بردی.😒 ا.ت:هان؟😐 کوک:شیرموز، شیرموزم رو بردی😤 ا.ت:آهان! کوک:نمیخوای ازم عذرخواهی کنی؟😌 ا.ت:نه!😐 کوک:گفته بودم بعدا بهت میگم، الان اگه برام ١٠تا شیرموز نخری و نیاری دیگه نمیزارم بیای تو کنسرت بیتیاس😌 ا.ت:چییی دهتا؟این ظالمانهست!😫 کوک:شمارش معکوس شروع شد،٢۴٠، ٢٣٩... ا.ت:باشه باشه رفتم!😩 همونطور داشت میشمرد من رفتم از بوفه دهتا شیرموز بگیرم. خیلی خوب موقع رسیدم داشت مغازه رو میبست...😮 دهتا شیرموز رو گرفتم و سریع رفتم پیش کوک... کوک:خوب موقع رسیدی.😌 ا.ت:حالا میتونم برم؟😕 کوک:کجا بری؟😐 ا.ت:خونمون😑 کوک:نه! باید بیای کمک کنی شیرموزامو بخورم.😌
ا.ت:یعنی چی؟😐 کوک:هفتتا من سهتا تو خانم... 🧐 ا.ت:چوی ا.ت هستم.🙁 کوک:خب من ا.ت صدات میکنم.😌 بالاخره شیرموزا تموم شدن.🤦🏻♀️🍌🥛ا.ت:حالا میتونم برم؟😑 کوک:معلومه که... نه!هنوز اون کار دیروزت رو جبران نکردی.😌 ا.ت:چیکار کنم جبران بشه؟🤔 کوک:برام آواز بخون! اگه خوشم بیاد میبخشمت.😌 ا.ت:خب چه آوازی بخونم جئون شی؟🤨 کوک:اولا جئون شی نه و کوک، ثانیا هرچی میخوای بخون!😉 ا.ت:(تو ذهنش:معلوم نیست میخواد چیکار کنه.)باشه!🙂 بعد کلی فکر کردن و مشورت کردن با مغز مبارک بالاخره تونستم یه آواز بسیار بسیار زیبا بخونم که دهن کوک باز بمونه.😌 کوک:خب... صدای قشنگی داری.😳😮 ا.ت:ممنونم کوکشی. حالا میتونم برم؟😌 کوک:آره فعلا میتونی بری!😶 ا.ت:(منظورش از فعلا چیه؟😐)باشه پس بایبای مارفتیم. 👋🏻 بعد عین اسب دویدم به سوی خانه🏃🏻♀️
خب این پارت تمومید گلهای تو خونه! 😄لایک، کامنت و فالو یادت نره!😉دوستتون دارم بای👋🏻😘
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
44 لایک
عالی بود ادامه بدههههههه
جرررر عالی ادامه
تا اینجا خوب داری پیش میری آفرین:)
خیلی خوب بود پارت بعدیشم حتما بزار