اینم از پارت هفت:)♡
_جای خیلی خوبی بودم، پیش سو بودم!
سکوت همه جارو فرا گرفته بود، فقط صدای نفس های عمیق شوگا به گوش میرسید، دم و بازدم های طولانی ای که ناشی از درد بودن.
تعجب کرده بودن، حرف شوگا، براشون بشدت عجیب بود، فکر میکردن از شدت تب، داره توهم میزنه، خبر نداشتن، که زندگیشو بعد از مدت ها ملاقات کرده!
شوگا، آروم از بین حصار دست های جیمین خارج شد، و چشمش به صورت غمگینش افتاد.
لبخندش کمی کمرنگ تر شد، پرسید:
_چرا ناراحتین؟ من خوبم که!
جونگ کوک، بغض سنگینش رو به سختی پنهان کرد، لبخند مصنوعی زد و گفت:
=نه هیونگ، اینطور نیست! فقط یخورده دست و پامونو گم کردیم همین! اتفاقا خوشحالیم، مگه نه؟!
و به جیمین و مینها نگاه کرد.
اون دو هم خنده ای سر دادن و به اجبار حرف جونگ کوک رو قبول کردن!
شوگا که مطمئن شده بود حال دوستاش خوبه و اونا پیششن، چشماش رو با خیال راحت بست و سعی کرد دوباره بخوابه و خواب هفت پادشاه رو ببینه!
...
«شاید این کتاب بتونه کمکم کنه»
دستش به سمت کتاب کهنه و قطوری رفت و اونو از بین بقیه
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
های کیوتی 🥺💖
من یه رستوران و بستنی فروشی تازه تاسیس کردم🥺🍓
برای اومدن به رستوران و بستنی فروشیم به نظرسنجی هام سر بزن 🥺💜
کلی غذا و نوشیدنی ها و بستنی های کیوت داریم 🥺🐋
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
به کارمند نیاز ندارم
ساری برای تبلیغ 🍥
بالاترین امتیاز دنیا چیه؟تقدیم بهت باعشق
مرسی عسلمممم🥺💖
عالی بود اذی جون، مثل همیشه😘
مرسی عسلم🥺
واو عر زدم
😅😅💜
پارت بعد زود بزار😶😂
چشم😊
عالیه❣️😍
خیلی خوبه 👈🏻👉🏻
تولوخدا پارت بعد رو بزار❤🥺
مرسی عسلم🥺
چشم حتما🥺💜
رمانت عالیه ادامه بده من قبلا مینوشتم ولی اکم پرید
تنکس عسل🥺
عاااااا متاسفم🥺
نه مهم نیست