
آهای اهالی تستچی بشتابید پارت ۵ وم آمده است😂😂 پارت آخره هااا بدویید تا ساندیس بهتون بدم بدویید بیاید تا ساندیسمون تموم نشده

یونگی که همینطوری منتظر بود تا ا/ت بهوش بیاد که یهو یونگی خوابش برد اما متوجه چیزی نشد چه اتفاقی افتاد؟ ضربان قلب ا/ت ایست کرده هیچکی متوجه نشده بود تا اینکه یونگی با صدایی بوق بوق بیدار شد با چیزی برخورد کرد که نباید میکرد اره دید که قلب ا/ت ایست کرده یونگی:دکتررررر دکترررررررررررررر دکتر با سرعت نور آومد دکتر:بیرون لطفا منتظر باشید نیم ساعت بعد دکتر:میخوام بگم که.... یونگی:بنال دیگه جون به لب شدم حال ا/ت خوبه؟ دکتر:آره خوبه یونگی:خدرشکر دکتر:ا/ت یونگی:ا/ت چی شده؟ دکتر:خیلی حال میده مردم و آذیت کنم خخخخ یونگی:😐 دکتر:خا شوخی بسته کیم ا/ت به هوش اومدن یونگی:دکتر عشق منی بملا یونگی سری رفت پیش ا/ت ا/ت:تو کیستی ای جوان مرد؟ یونگی:من همان جوان مردم ا/ت:آمدی مرا ببری؟ یونگی:بله من پرنس شما هستم ا/ت:شما کدام پرنس هستید که مننمیشناسم (منی که دارم سرش جر میخورم😂) یونگی:من از جنگل آمازون آماده ام ا/ت:چه جالب چرا وچگونه زنده برگشته اید؟ یونگی:چون من خود قودرتم یونگی:خو دیگه جدی باشیم ا/ت:چقدر حال داد یونگی:حالا حالت بهتره؟

ا/ت:آره خوبم یونگی:درد نداری؟ ا/ت:خیر یونگی:خیلی خوبه یه نفر اومد داخل ا/ت زیر لبش: وای اینی که ازش متنفرم چرا اومده اینجا؟ دوست پسر قبلیم اه اه چرا اومدی ارمین:به به ا/ت ا/ت:من با تو حرفی ندارم یونگی:ایشون کیه؟ ا/ت:بعدا بهت میگم ارمین:یونگی جان میتونی مارو یه دو دقیقه تنها بزاری؟ یونگی:باشه

منو ارمین درحال دعوا و جروبحث بودیم که یهو بدون اینکه متوجه بشم سرممو راهشو بست ارمین:خب دیگه ا/ت:گمشو برو بیروووووون ارمین:باشه باشه ارمین رفت بیرون یونگی اومد تو یونگی:چرا داد میزنی؟ ا/ت:بابا ازش متنفرمممم یونگی:مگه کیه؟ ا/ت:دوست پسر قبلیم یونگی:برای چی آنقدر ازش متنفری ؟ ا/ت:یه موضوع شخصیه یونگی:اوکی

ا/ت:دیگه بریم بخوابیم؟ یونگی:باش ا/ت:میشه بیای روی تخت پیشم بخوابی؟ یونگی:عاممم باشه ا/ت:حیحی یونگی:خب برو اونور منم بیام ا/ت یونگی و محکم بغل کرد یونگی هم سرخخ شده بوددد ا/ت:شب بخیر یونگی اوپا یونگی:شب بخیر ا/ت یونگی تو ذهنش بهم گفت اوپا بهم گفت اوپاااااا بهترین چیزی بود که ازش شنیده بودم اگه مرخص بشی تورو مال خودم میکنم یونگی:ا/ت خوب بخوابی ا/ت:همچنین اوپا ۳ ساعت بعد دوباره ضربان قلب ا/ت ایست کرد یونگی بیدار شد و دوباره دکتر هارو صدا زد دکتر ها هرچه سعی کردن...... ۱۰ دقیقه بعد دکتر با تاسف اومد و گفت دکتر:متاسفم یونگی:ا/ت چیشد؟؟ دکتر:از دستش دادیم یونگی:برای چییی چرا نتونستید خوبش کنید(با داد و گریه) دکتر:دلیلش اینه که یونگی:دلیلش چی میتونه باشه.(با گریه) دکتر:بخاطر اینکه راه سرمش بسته بوده یونگی:چی...چ...ی؟جدی میگی؟ دکتر:🙂 یونگی زانو زد و قطره قطره اشک ریخت جونکوک و نامجون خبر دار شدن و اومدن بیمارستان وقتی فهمیدن ا/ت....... رفتن یونگیو بغل کردن :) ۳ روز بعد تمام اعضا و دوستای ا/ت رفته بودن تشبیه جنازه ا/ت همه به فکر به روزهای خوبی که با ا/ت داشتن فکر میکردن اما یونگی تو فکر بود کی اینکارو کرده؟ به قبل مرگ ا/ت فکر کن گفت شاید دوست پسر قبلی ا/ت اینکارو کرده چون صد در صد مطمئنم میتونم برم به دکترا بگم دوربینهارو چک کنن یونگی رفت بیمارستان و به دکترا گفتش که دوربینهاو چک کنن دکتر:اینجا یه پسرس داره با ا/ت صحبت میکنه یونگی:دوست پسر قبلیشه یونگی:نگا نگا حرکت دست پسررو داره راه سرمو میبنده پس کارتوعه پدرصگ بزار من پیدات کنم زنده نمیزارم پس ا/ت رو میکشی؟ خودم با دستای خودم میکشمت ۱ هفته بعد جونکوک:یونگی جرا صورتت و دستات خونیه؟ یونگی:چیر خواصی نیست فقط از یه نفر انتقام گرفتم پایان.........
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بی تر ادب|=
چراااا اینجوریی تمومششش کردییی
داستان بعدیتو خوبب تمومم میکنیی یاا میزنمتتت
بعضیا اشاره مستقیم نمیکنم میخوان فیک بعدیسون رو شاد نکن و از این مسخره بازیت درارن و همشم اونی شون رو تعقیب میکنن😐😂 #شادش_کنیاااااا
خیلی خشنگ بود 😥😥
وات؟ 😐😐
داستان به این خوشگلی چرا اینجوری مرد یه میرگ افسانه ای رو انتظار داشتم
احتمالا به خاطر درسا حوصلی تداری و نگران ترم یکی به همین دلیل داستانو یهو قطع کردی
آره؟
نه واقعا نظرم این بود اینجوری بمیره😂😭
حالا من یجور دیگه خواستم بمیره ولی اونجوری میکردم داستان بد میشد
بین دو راه حل گیر کرده بودم😂😭
۵ تستت لایک شد عزیزکم میشه ۵تست آخرمو بلایکی؟!🥺🥤🌸
باشد