12 اسلاید صحیح/غلط توسط: Umamy انتشار: 2 سال پیش 59 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام عزیزان❤️ میدونم خیلی دیر کردم💜 ببخشید🫂 اومدم یک ذره که شده روی لباتون لبخند بیارم
*همه سر میز شام نشسته بودند و با اشتها غذا میخوردند. جین با دهن پر گفت: واااو اینا خیلی خوشمزه شده... موادشو کی درست کرده؟ هوسوک با هیجان به خودش و جیمین اشاره کرد، با دهن پر گفت: من و جیمین درست کردیم. جین سری تکون داد و نگاه به کاسه جلوش گفت: خوشمزه شده.... بهتون از ۱۰۰، ۸۴ میدم. جیمین با خنده گفت: واااو ۸۴ خیلی زیاده. نگاه به هوسوک، باهم خندیدند. هاسو یک خمیازه طولانی کشید. جین نگاه بهش با تعجب گفت: چه کشدار بود.... مگه نخوابیدی؟ هاسو نیم نگاهی بهش کرد؛ با اخم به نامرا و هیسانگ و هاکیو اشاره کرد و گفت: از بس این سه تا جیغجیغ کردند و آهنگ خوندند نتونستم بخوابم. جین نگاه به اون سه تا گفت: آهنگ خوندین؟ هیسانگ با ذوق سرشو تکون داد و گفت: داشتیم مسابقه انجام میدادیم که شام حاضر شد. یونگی درحالی که رشته هارو با زحمت از کاسه برمیداشت گفت: مسابقه چی؟ هیسانگ لقمشو قورت داد و گفت: خوانندگی..... فعلا نامرا خوند، نمرش هم ۸۶ شد. هوسوک با خوشحالی گفت: اوووو نامرا! نامرا با دهن پر دماغشو بالا کشید و گفت: تازه اگه بعضی قسمتاش نفس نمیگرفتم بیشتر میشدم. نامجون با اخم گفت: باز حالت بدتر از اونموقع میشد..(نگاه به بقیه) میگم نرقص نفس کم میاری، بعد میرقصه. تهیونگ با خنده گفت: آهنگ چی بود؟ نامجون نگاه به تهیونگ گفت: "دنگ" بقیه با تعجب خندیدند و جیهوا با حرکت سر گفت: ۸۶ نمره عالیایه! نامرا بهش خندید. هاسو دوباره خمیازه کشید و همینجور با دهن باز یکعالمه نودل توی دهنش گذاشت. کوک که نگاه میکرد؛ با خنده و حرکت دست گفت: خفه میشی! هاسو با بیحوصلگی و دهنپر سرشو به نشونه نه تکون داد بعد چشماشو بست و آروم جوید. یونگی نگاه به هیسانگ گفت: تو چی میخوای بخونی؟ هاکیو کیوت دست زد و با ریتم خوند: ♪دچیتا دچیتا...دچیتا دچیتا♪ بقیه خندیدند و یونگی نگاه به هیسانگ با تعجب گفت: میتونی بخونیش؟ هیسانگ خندید و با حرکت سر گفت: نه... جیمین با تکون دادن سرش برای خودش دوباره غذا کشید و با ریتم آهنگ دچیتا رو میخوند.
کوک نگاه به هاکیو گفت: توهم میخوای بخونی؟ هاکیو نگاه به کوک؛ سری تکون داد و گفت: آره...(اشاره به نامجون) نامجون هم میخواد شرکت کنه. نامجون خندید و لقمشو قورت داد. جین با لبخند: به نامجون یکی از آهنگای من یا یکی از اهنگای کوک رو بدین! بعد خندید و رشته توی دهنش گذاشت. نامرا اشاره به جین خندید؛ گفت: دقیقا همین مدنظرم بود... جین هم نگاه به نامرا خندید. نامجون با خنده و حالت شاکی گفت: دیگه خوب سوژه آرمیها بشم... دونگمی با چاپستیک به نامجون اشاره کرد؛ با دهن پر گفت: برعکس آرمیها عاشق وکال خوندن تو هستن. نامرا اشاره به دونگمی: حق...(نگاه به نامجون) بیشتر ایدههایی که از آرمی ها دریافت میکردم وکال خوندن تو بود... ولی کمپانی (درحال خندیدن) اجازه نداد. جلوی دهنش رو گرفت و خندید. بقیه از خنده نامرا خندشون گرفت. هوسوک با تعجب و خنده گفت: جدی زیاد بود؟ نامرا نگاه به هوسوک سری به نشانه تصدیق تکون داد. نامجون سر تاسف باری تکون داد و گفت: استعدادم حروم شد. هاکیو بلند خندید و به نامجون نگاه کرد. دونگمی چندبار سرفه کرد و گفت: کی موهاتو کوتاه میکنی؟ نامرا نگاه به دونگمی گفت: امشب... (اشاره به جیهوا) جیهوا بلده کوتاه میکنه. جیهوا درحال جویدن علامت اوکی نشون داد. یونگی پوزخندی زد و مظلوم گفت: واقعا میخوای کوتاه کنی؟ موهات حیفه! نامرا دستی به موهاش کشید و نگاه به یونگی مظلوم گفت: دلم برای موهای کوتام تنگ شده. هاسو با حرکت سریع گفت: ما با موی کوتاه ندیدیمش! هاکیو درحالی که به موهای نامرا نگاه میکرد گفت: موهات بلندتر از منه... حیفه ولی کوتاه کن. نامرا نفس عمیقی کشید و به صندلی تکیه داد، نگاه به نامجون چشمکی زد. نامجون لبخندی زد. سوومی خودشو عقب کشید و کیوت داد زد: ممنون از همگییی.... خوشمزه بود. بقیه با سوومی همصدا شدند و باهم ظرف هارو جمع کردند.
* هاکیو و هیسانگ و نامرا و نامجون طبقه اول بودند. کنترل دست هاکیو بود و دنبال آهنگ دچیتا میگشت. نامرا در کشویی رو تا آخر باز کرد و نگاه به آسمون گفت: هیسانگ اینقدر بلند بخون که صدات تا آسمونا بره... هیسانگ که با میکروفون توی دستش ایستاده بود، نگاه به نامرا خندهای کرد و گفت: کاش خوب هم بشه که تا آسمونا بره. نامجون چهارزانو روی زمین نشسته بود، دستاشو از پشت روی زمین تکیه داده بود و گفت: هرجور خوندی اشکال نداره... مهم نمرهایه که میگیری. هاکیو با لبخند گفت: پیداش کردم. چرخی زد و رو به نامجون گفت: سخنت بسیار سنجیده بود. نامجون خندهای کرد. نامرا سریع کنار نامجون نشست و با حرکت دست گفت: پلی کن عروس قشنگم... سه نفره با تعجب به نامرا نگاه کردند و خندیدند. هیسانگ با تعجب گفت: عروس؟ نامرا نگاه به هیسانگ گفت: مگه نمیدونی کوک بچه من و نامجونه؟ نامجون با خنده و تعجب: از کِی تا حالا؟ نامرا نگاه به نامجون، شونه ای بالا انداخت و گفت: از الان... هاکیو خندید، دستی به پاهای نامرا کشید و گفت: چشم مادرجان پلی میکنم. نامرا نگاه به هاکیو بلند خندید. هاکیو با لبخند روی لبش دکمه پلی رو زد. هیسانگ محکم گلوشو صاف کرد و خواست بخونه که، لیریک اول آهنگ رو خودش خونده شد. هیسانگ نگاه به بقیه گفت: از یونگی رو فقط بخونم؟ هاکیو با حرکت سر گفت: آره صبر کن. نامجون که با هیجان نگاه میکرد، با لبخند گفت: نرقصی نفس کم میاری.... هیسانگ میکروفون رو جلوی دهنش گرفت و گفت: ♪عااا....یحح♪ نامرا با هیجان و صدای کلفت داد زد: آهاااااع. هیسانگ شروع کرد به خوندن. سه نفری با هیجان میخندیدند و حرکات انجام میدادند. هاکیو دید پشت در هوسوک و یونگی ایستادند، هوسوک درحال فیلم گرفتن از هیسانگ و بقیس.... هاکیو با خنده اشاره به اون دونفر گفت: اععع فیلم میگیرن! نامرا و نامجون به بیرون نگاه میکردند و خندیدند. هیسانگ هم با تعجب نگاشون کرد ولی همچنان میخوند و لبخند زده بود.
*[فلش بک] سوومی درحال ظرف شستن بود و هوسوک کمکش میکرد. سوومی گلوشو صاف کرد و گفت: فکر نمیکنی یکم صدای تلویزیون بلنده؟ هوسوک نیم نگاهی به سوومی انداخت و به کارش ادامه داد. شونه ای بالا انداخت و گفت: حتما جیهوا دوست داره با صدای بلند فیلم ببینه. سوومی خندید و گفت: همیشه سر فیلم دیدن با این دختر مشکل داشتم. هوسوک آروم خندید و دماغشو با آستین لباسش پاک کرد. یونگی از پله ها بالا اومد و با هیجان گفت: هوبا گوشیتو آوردی؟ هیسانگ داره آهنگ میخونه ازش فیلم بگیریم! هوسوک و سوومی نگاش کردند. هوسوک خندید؛ دستاشو خشک کرد و گفت: اومدم. یونگی با ذوق خندید و خطاب به سوومی گفت: ثبت خاطرات کنیم بعدا نگاه کنیم. سوومی لبخندی بهش زد و گفت: برنامه ثبت میکنه دیگه؛ ولی بازم این فرق میکنه. یونگی اشاره به سوومی: دقیقا! هوسوک نزدیک یونگی شد: بریم. هردو با ذوق از پله ها پایین رفتند. سوومی با لبخند سینک رو تمیز کرد و یکدفعه صدای جیغ بلندی از بالا اومد. سوومی با اخم به بالا نگاه کرد. صدای جیهوا شنیده شد: ببخشید فیلم بود.... سوومی ببخشید. سوومی خنده ای کرد و داد زد: باشه! *آهنگ پلی شد و هوسوک گفت: چجوری فیلم بگیرم؟ یونگی هلش داد و گفت: مارو دیدن عیب نداره فقط فیلم بگیر. هوسوک با ذوق خندید و جلوی در ایستاد و فیلم گرفت. چند ثانیه بعد هاکیو اونارو دید و گفت: اععع فیلم میگیرن! هوسوک خندید و به فیلم گرفتن ادامه داد. یونگی و هیسانگ چشم تو چشم شدند و هردو خندیدند. نامجون با حرکت دست گفت: نخند نمرت کم میشه! هیسانگ نگاه به نامجون سری تکون داد و به مانیتور نگاه کرد. یونگی با هیجان داد زد: ایول دخترررر! نامرا با لبخند به یونگی نگاه میکرد و به نامجون گفت: همیشه از ذوق کردنای یونگی و پر حرفیاش خوشم میومد! نامجون لبخندی بهش زد و گفت: شخصیتش رو شیرین میکنه. صدای هاکیو اومد و با خنده و تردید و گفت: یونگی مطمئنی تو خواننده دچیتایی؟ یونگی نگاه به هاکیو خندید و همراه هوسوک داخل رفت. تنها کسی که حواسش به هیسانگ بود هوسوک بود اونم چون داشت ازش فیلم میگرفت. برای هیسانگ بهتر میشد چون حواسش پرت نمیشد. یونگی نشست و با هیجان نگاه به هیسانگ دست میزد. هاکیو اشاره به یونگی گفت: این آهنگ دچیتایه... بوی ویت لاو که نیست! هیسانگ از حرف هاکیو خندش گرفت و کمی خندید. نامرا با خنده گفت: نه نخندددد. هیسانگ نفسی تازه کرد و رو به یونگی گفت: چرا فیلم میگیری؟ خوشبختانه قسمت لیریک نبود که فقط ملودی پخش میشد. هیسانگ ادامه داد: بیتیاس فمیلی اینارو ثبت میکنه. یونگی با خنده گفت: نه میخوام جدا داشته باشم؛ اینجا معلوم نیست قسمت چند بیتیاس فمیلی میشه. هوسوک درحال فیلم گرفتن: چه متفکرانه. هیسانگ خنده ای کرد و ادامه آهنگ رو خوند.
*دونگمی روی چمن های توی حیاط دراز کشیده بود و ستاره هارو نگاه میکرد. بعضی وقتا با صدای خوندن هیسانگ میخندید. نفس عمیقی کشید و دستاشو زیر سرش گذاشت و شروع کرد به شمردن ستاره ها. به ۲۰ رسید و با اخم گفت: کدومارو شمردم؟ چرا اصلا شروع کردم به شمردن؟ لبخندی به خودش زد و دستی به موهاش کشید... با لبخند نگاشون کرد و گفت: تا کجا کوتاه کنم؟ فک کنم تا پایین شونه هام خوبه، مثل هاکیو! کیوت لبخند زد و گوشیشو برداشت به جیمین زنگ زد. صدای جیمین: بله چاگیا؟ دونگمی بلند شد، چهارزانو نشست و کیوت گفت: موهامو اندازه هاکیو کوتاه کنم؟ تا پایین شونه هام! صدای جیمین با لبخند: هر چقدر کوتاه کنی بهت میاد... میخوای کوتاه تر کن اشکال نداره! دونگمی نفس عمیقی کشید و دراز کشید. با موهاش بازی میکرد و گفت: نه تا همونجا خوبه... زیاد کوتاه بشه دوست ندارم. یکدفعه جیمین کنارش دراز کشید و پای تلفن گفت: هرجور خودت دوست داری... دونگمی با تعجب و لبخند نگاش کرد، گوشی قطع کرد و گفت: چرا همیشه منو سوپرایز میکنی؟ جیمین خندید و گفت: من همیشه کسایی رو که دوست دارم سوپرایز میکنم. دونگمی خندید و لپای جیمین رو کشید. هردو کنار هم دراز کشیدند و به آسمون نگاه کردند. جیمین نگاه به دونگمی گفت: داشتی ستاره هارو میشماردی؟ دونگمی نگاه به آسمون سری تکون داد: آره...(اشاره به آسمون) خیلی زیادن، کمکم میکنی بشمارم؟ به جیمین نگاه کرد که با لبخند نگاش میکرد. دونگمی با اخم کوچیک گفت: چرا اینجوری نگام میکنی؟ جیمین با لبخند: چون خوشگلی! دونگمی دست روی قلبش گذاشت و به آسمون نگاه کرد و گفت: عاااح جیمینا قلبم! جیمین بلند خندید و دونگمی رو بغل کرد. دونگمی هم نگاه بهش خندید و بو🤝سش کرد. *هاسو داخل اتاق یونگی و هیسانگ خوابیده بود و جین هم داخل اتاق روی صندلی نشسته بود و دفتر هیسانگ که خلاصه رمان ها توش نوشته شده بود رو میخوند. با خودش حرف میزد: نمیشه که هم پسره بمیره هم دختره... داستان با مرگ مزخرفه، نمیشه که هردو بمیرن یکیشون بمیره! با خودش غرغر کرد و رفت سراغ خلاصه رمان بعدی. درحال خوندن گفت: یک کتاب چاپ کنه با این خلاصه هاش، باحاله! یکم جلو رفت و با عصبانیت و غرغر کنان گفت: ای بابا... ایناهم که مردن؛ این چه کتاباییه که هیسانگ میخونه؛ مرگ و میر داره! صدای هاسو با عصبانیت: جین تو هم کمی از اون سه تا نداری آروم تر غرغر کن ناموسا! جین عصبی به دفتر اشاره کرد و نگاه به هاسو گفت: همه میمیرن.... خب این چه داستانیه؟ هاسو با داد و عصبانیت: به تو چه که میمیرن... داستانتو بخون. جین با اخم و خنده: خب مرگ پایان مزخرفیه! هاسو نفس عمیقی کشید و گفت: مرگ یک امر طبیعیه... اینا داستانشون با مرگ تموم شد. جین چیزی نگفت و به صندلی تکیه داد. زیر لب گفت: مرگ طبیعی بهتر از تصادفه بازم....(داد زد) اینا همشون تصادف میکنن! هاسو با عصبانیت روی تخت نشست و با داد گفت: تورو سر جدت ول کن. جین از قیافه هاسو خندش گرفت و شیشه پاککنی خندید. هاسو هم پوکر نگاش میکرد.
*هاکیو بلند شده بود و خودشو گرم میکرد. هیسانگ گلوشو صاف کرد و نفس زنان گفت: آهنگ مد نظر ندارین؟ نامجون درحال گشتن گفت: چیزی که بدرد هاکیو بخوره پیدا نکردم. نامرا که زانو هاشو بغل کرده بود گفت: رپ بزنین.... وکال هاکیو خوبه. هاکیو با اخم نگاش کرد و گفت: رپم بده؟ نامرا با حرکت سر: نسبت به وکال آره. بعد لبخندی بهش زد. هاکیو چشماشو ریز کرد. یونگی درحال نگاه کردن فیلمی که هوسوک از هیسانگ گرفته بود، بود. هوسوک چشماشو مالش داد و گفت: نامرا ۸۶ شد... هیسانگ ۷۵... تو سعی کن بالاتر از نامرا بخونی! هاکیو پوزخندی زد و گفت: غمت نباشه ۱۰۰ میگیرم. نامرا دستی به کمر نامجون کشید و گفت: مهم نامجونه فقط! نامجون درحال گشتن آهنگ از روی خجالت خنده ای کرد. یونگی موبایل رو سمت هوسوک گرفت و گفت: برای من بفرست کلیپو. هوسوک گوشی رو گرفت و با لبخند گفت: باشه. نامجون چشماشو ریز کرد و نگاه به مانیتور گفت: نظرتون راجب لالیسا از لیسا چیه؟ بنظرم خوبه نه؟ هاکیو چشماش برق زد و خندید. هیسانگ با خنده گفت: آره خیلی هم خوبه...(روبه هاکیو) بجای لالیسا بگو هاکیو! بقیه خندیدند. هوسوک با حرکت دست گفت: دیگه لیریک رو عوض نکن. هیسانگ با حرکت ابرو گفت: حالا یک چیزی گفتم. نامرا با حرکت سر رو به هاکیو: خوبه؟ هاکیو گلوشو صاف کرد و گفت: آره بزن نامجون. نامجون با لبخند روی لبش دکمه پلی رو زد. یونگی با هیجان عقب رفت و نگاه به هاکیو گفت: بدو دختر تو میتونی. هاکیو که درحال خوندن بود نگاهی بهش کرد و لبخندی زد. هیسانگ که عاشق این آهنگ بود باهاش آروم همخونی میکرد. نامرا نگاه به هیسانگ لبخندی روی لباش بود. وسطای اجرای هاکیو هوسوک بیرون رفت، چون گوشیش زنگ خورده بود. ولی همچنان به اجرای هاکیو نگاه میکرد. وقتی که آهنگ تموم شد و هاکیو درحالی که سریع نفس میکشید یک حرکت خفن رفت. یونگی به هاکیو خندید و دست زد.
همه خیره به مانیتور شدند. هوسوک وارد اتاق شد و گفت: چند شد؟ چند شد؟ نمره ظاهر شد و "۹۰" شده بود. بقیه از خوشحالی دادی کشیدند و نامرا با ناراحتی خندید و با افتخار دست زد... با صدای کلفت گفت: عروسم اول شد یعنی خودم اول شدم. هوسوک با تعجب خندید و گفت: عروسم؟ کوک مگه بچته؟ نامرا نگاه هوسوک سری تکون داد و گفت: آره مگه نمیدونستی؟ هوسوک از خنده روی زمین افتاد و دست زد. هیسانگ با خنده گفت: هاکیو اول شد... نوبت نامجونه! نامرا با حرکات ابرو گفت: از کجا معلوم نامجون اول نشههه. نامجون با لبخند به نامرا نگاه کرد. یونگی با خنده اشاره به نامجون گفت: با اون صدایی که نامجون واسه وکال خوندنا داره فکر نکنم اول بشه. بقیه خندیدند. هیسانگ کنترل رو از کنار نامجون برداشت و گفت: من انتخاب میکنم. هیسانگ مشغول انتخاب کردن شد. نامجون با خنده نگاه به یونگی گفت: هیونگ اگه باعث میشه همتون بخندین حاضرم بد بخونم. نامرا از حرف نامجون خوشش اومد، نزدیکش شد و با چهره ذوق زده گفت: مونی کیوت خوددمیییی! سر نامجون رو بغل کرد. هوسوک با لبخند نگاشون کرد. هاکیو لیوان آب رو سر کشید و به مانیتور نگاه کرد. هیسانگ دماغشو بالا کشید و درحالی که به مانیتور نگاه میکرد گفت: bolbbalgan از some خوبه؟ هاکیو از شنیدن آهنگ بلند خندید و به نامجون نگاه کرد. نامجون سرشو پایین گرفت و خندید. نامرا با خنده ریتم آهنگ رو خوند. هوسوک با لبخند گفت: اصلا این آهنگ برای نامجون ساخته شده! هاکیو بیشتر خندید و نگاه به نامجون گفت: پاشو پدر جان نوبت تویه، آرزوی موفقیت میکنم واست! یونگی نگاه به هاکیو لبخندی زد و دستی به موهاش کشید.
نامجون گلوشو صاف کرد. بلند شد و میکروفون رو برداشت، رو به هیسانگ گفت: بزن که این بازی کثیف تموم بشه! یونگی با لبخند گفت: خیلی به خودت فشار نیار نتونستی هم نتونستی ولش کن... فوقش میخندیم. هوسوک بلند خندید. نامرا با اخم نگاش کرد و با صدای بلند گفت: اعععع یونگی... یونگی با خنده شونه ای بالا انداخت و گفت: دروغ که نمیگم. نامجون با لبخند به مانیتور خیره شد و آهنگ شروع شد. یکدفعه نامجون خندش گرفت. نامرا با داد و خنده گفت: نخندد نخندد! نامجون خندشو خورد و به مانیتور خیره شد. شروع کرد به خوندن.... اینقدر جمله اول رو قشنگ خوند که همه با تعجب داد خوشحالی کشیدند. نامجون درحال خوندن لبخند زد. نامرا نگاه به یونگی ضربه ای به بازوش زد و گفت: نامجونِ منو دست کم گرفتی! یونگی نگاه به نامرا خندید و اشاره به نامجون گفت: فکر نمیکردم ورژن وکال خوبش رو بخونه! نامجون خندید و به یونگی نگاه کرد. قسمت لیریک اصلی آهنگ رسید و یکدفعه نامجون با داد و خندهدار خوند. بقیه با تعجب از خنده منفجر شدند. هوسوک همون اول روی زمین پخش شد. هیسانگ روی زمین خم شد و با خنده سرشو آروم به زمین میزد. نامرا با اخم و خنده گفت: نامجونا.... نامجون نگاش کرد و نامرا با خنده گفت: عاشقتم. نامجون لبخندش بزرگتر شد و قلب انگشتی بهش نشون داد. هاکیو همراه نامجون همخونی میکرد و با خنده دست میزد. نامجون وسط هر مکثی فلبداهه های خنده داری میگفت که باعث خنده بقیه میشد. طوری که دلشون رو دست گرفته بودند. یونگی دیگه از خنده روی زمین غش کرده بود. هیسانگ نگاه به یونگی اشاره به نامجون با خنده گفت: یکی نامجون رو از برق بکشه؛ یونگی مُرد! هاکیو درحالی که دستی به پاهاش میکشید با خنده گفت: آخراشه....
* سوومی و تهیونگ از طبقه سوم اومدن پایین... صدای آهنگ خوندن نامجون میومد. تهیونگ با خنده به بیرون نگاه کرد و گفت: هیونگ داره آهنگ میخونه... (رو به سوومی) میای بریم ببینیم؟ سوومی که داخل یخچال دنبال چیزی میگشت گفت: نه خودت برو! کوک سریع از طبقه سوم اومد پایین و به سمت در خروجی رفت. تهیونگ با گفت: کجا میری؟ کوک با خنده نگاش کرد و گفت: نامجون داره آهنگ میخونه. تهیونگ با خنده نزدیکش شد و گفت: بریم ببینیم! کوک لبخندش بزرگتر شد. دستای همدیگه رو گرفتند و کیوت باهم پایین رفتند. سوومی از چهار تا نوشیدنی، دوتاشو گذاشت سرجاش... درحالی که بالا میرفت گفت: من و جیهوا موندیم. آروم بالا رفت. کوک و تهیونگ رسیدند و نامجون تقریبا آخراش بود. با خنده دم در ایستادند. همه داشتند به آهنگ خوندن نامجون میخندیدند. نامجون آهنگ خوندنش تموم شد و آخر هیسانگ محکم دست زد. نامرا با دست به نامجون اشاره کرد که بیاد سمتش... نامجون با خنده به نامرا نزدیک شد و کنارش نشست. نامرا دستشو دور گردن نامجون انداخت و گفت: خیلی قشنگ خوندی. نامجون درحالی که به نامرا نگاه میکرد لبخندی زد. هاکیو فقط به مانیتور نگاه میکرد و میخواست نمره نامجون رو ببینه. نمره ظاهر شد و "۶۰" شده بود. هاکیو سری تکون داد و مشت پیروزی بالا برد و با افتخار تکونش داد. کوک که حرکات هاکیو رو دیده بود به مانیتور نگاه کرد و داد زد: اوووو ۶۰ شده! همه به کوک نگاه کردند بعد به مانیتور نگاهی انداختند. نمره ۶۰ شده بود و هاکیو برده بود. همه از خوشحالی دادی کشیدند و به هاکیو نگاه کردند. هاکیو با لبخند مغرورانهای که روی لبش بود به بقیه تعظیم کرد. یونگی با خنده گفت: اوو هاکیو؛ چی دوست داری کادو بگیری؟ هاکیو درحال فکر کردن بود. هیسانگ خمیازه طولانی ای کشید و همینجور درحال خمیازه کشیدن دستشو بالا برد و روی شونه یونگی گذاشت. گلوشو صاف کرد و گفت: من خیلیییی خواب دارم؛(از سرجاش بلند شد) یونگی طبقه سوم اتاق ما شد... چون جین و هاسو اتاق ما خوابیدن.
یونگی بدون اینکه نگاش کنه گفت: باشه؛ بدون من نخوابی! تهیونگ و کوک کنار رفتند که هیسانگ رد بشه. هوسوک خنده ای کرد و به یونگی نگاه کرد. هیسانگ از در خارج شد و با حرکت دست گفت: قول نمیدم. کوک و تهیونگ داخل شدند و نشستند. نامرا نگاهی بهشون انداخت و گفت: شما چیکار میکردین؟ کوک به بالا اشاره کرد و کیوت گفت: با...بالا بودیم... فیلم میدیدیم با... با سوومی و جیهوا! نامرا یک لحظه بخاطر قیافه کیوت کوک به زمین نگاه کرد و سرشو تکون داد. با خنده به تهیونگ نگاه کرد و گفت: توهم داشتی فیلم میدیدی؟ تهیونگ با حرکت سر به نشانه بله سری تکون داد. کوک با خنده پرسشگرانه به ته و نامرا نگاه میکرد. هاکیو با هیجان گفت: فردا موقع برگشت..(همه نگاش کردند) بزارین من رانندگی کنم! نامرا لبخند ریزی زد و گفت: کیوت♡ هاکیو نگاه به نامرا:ووووو....(نگاه به بقیه) ۱۳ تا نوشیدنی شیر با طعم های مختلف میخوام. هوسوک خندش گرفت و گفت: ۱۳ تا چه خبره؟ هاکیو با حرکات ابرو گفت: به تعداد گفتم دیگه! نامرا یک دست زد و گفت: فردا واست میخریم. هاکیو نگاه به نامرا کیوت لبخند زد. یونگی نگاه به مانیتور گفت: کس دیگه آهنگ میخونه؟ تهیونگ با هیجان گفت: من، من میخونم. چهار دستوپا جلو رفت. نامرا کنترل رو از روی زمین برداشت و اونم چهار دستوپا جلو رفت. هاکیو به کوک نزدیک شد و سرشو روی پاهاش گذاشت و دراز کشید. کوک با لبخند نگاش کرد و موهاشو نوازش کرد. نامرا درحالی که آهنگ هارو رد میکرد گفت: چی میخونی؟ تهیونگ گلوشو صاف کرد و نگاه به مانیتور گفت: بیتیاس بزن... اگه نبود، یک چیز دیگه هم بزنی اوکیه! یونگی آروم بلند شد. هوسوک با هیجان گفت: میخوای واسمون برقصی؟ هاکیو از حرف هوسوک خندش گرفت. یونگی نگاه به هوسوک خندهای کرد و گفت: میرم بالا...! نامجون اخم ریزی کرد و گفت: صبر کن یک آهنگ بخونی بعد برو.
نامرا لبخند زنان به مانیتور نگاه میکرد و گفت: یونگیthat that هست میخونی با تهیونگ؟ تهیونگ لبخندی زد و نگاه به یونگی گفت: بیا هیونگ، من سای هیونگ میشم توهم خودت شو! یونگی چند ثانیه به تهیونگ خیره شد. بعد سمتش رفت و کنار تهیونگ نشست. ته خندان به یونگی نگاه کرد و به مانیتور خیره شد. نامرا دماغشو بالا کشید و دکمه شروع رو زد. *سوومی و جیهوا بالا درحال فیلم دیدن بودند. سوومی نوشیدنی رو سر کشید و اشاره به تلویزیون گفت: به نظرم همه اینا زیر سر اون دوکسون عو*ضیه، دیگه اینقدر تابلو داره جلوشون ادا درمیاره که آدم شک میکنه. جیهوا دست به سینه به مبل تکیه داده بود. گلوشو صاف کرد و گفت: دوکسون فقط ترسیده؛ نمیدونه داره چیکار میکنه.... همهچی زیر سر آقایلی هستش! سوومی اشاره به تلویزیون گفت: به نظرم دوکسون هم باید بمیره... چون همرو گمراه میکنه. جیهوا با اخم نگاش کرد و گفت: بیچاره فقط ترسیده چرا باید بمیره؟ تازشم بیگناهه! سوومی نگاه به جیهوا گفت: اینقدر گاوه که برای باز هزارم هم به مشکل برخورد کرد، هنوز از کاراش درس نگرفته....(نگاه به تلویزیون با چندش) از شخصیت های بیعرضه و خنگ بدم میاد. جیهوا نگاه به تلویزیون شونه ای بالا انداخت و گفت: همه آدما حق اینو دارن که فرصت هایی بهشون داده بشه...! سوومی با عصبانیت نگاه به جیهوا گفت: آدمای احمق هیچوقت نباید زندگی کنن! جیهوا دماغشو بالا کشید و گفت: به نظرم آدمای مغرور و خودخواه هیچوقت نباید زندگی کنن. سوومی به مبل تکیه داد و گفت: مغرور و خودخواه تا مغرور و خودخواه داریم....(فیلم رو استاپ کرد، سمت جیهوا برگشت) یک نوع آدمای مغرور که همه چی رو واسه خودشون میخوان و به کسی کمک نمیکنن اینا باید بمیرن و منقرض بشن.... نوع دیگه آدمای مغرور مثل تونی استارک میشه!
جیهوا با لبخند اخمی کرد و گفت: تونی؟ تونی اولاش یکم زیادی بیشعور بود ولی خوب شد، مغرور دوستداشتنی! سوومی خنده ای کرد و گفت: حالا ما آدمای احمق رو که نگاه کنیم... اگه از کاری که کردن درس نگیرن، باید برن بمیرن. جیهوا مالشی به چشماش داد و اشاره به تلویزیون گفت: اگه یک نفر عاشق فرد احمق شده باشه چی؟ اون چه گناهی کرده؟ سوومی به تلویزیون خیره شد. درحالی که به مبل تکیه میداد گفت: دیگه سرنوشت خودش مشخص میکنه. هیسانگ اومد بالا و یک خمیازه طولانی کشید. جیهوا فیلم رو پلی کرد و سریع به هیسانگ گفت: به نظرت احمقا بمیرن یا مغرورا؟ هیسانگ اخمی کرد. لباشو خیس کرد و حالت خسته گفت: هیچکدوم... اونایی که فکر میکنن کسی باید کشته بشه اول از همه باید بمیرن! سوومی و جیهوا متعجب نگاش کردن. هیسانگ سمت اتاق هاسو و جین رفت و گفت: صدای تلویزیون رو زیاد نکنین. داخل رفت و در رو بست. سوومی و جیهوا بهم نگاه کردند. جیهوا به زمین نگاه کرد و گفت: از کی تاحالا اینقدر بیرحم شدم؟ سوومی نگاش کرد و با خنده گفت: بیرحم بودی ولی بروز نمیدادی! جیهوا اخم ریزی کرد و به تلویزیون نگاه کرد. باهم ادامه فیلم رو دیدن.
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
بشراا..ذخیره اش میکنم ک بعدا بخونمش:))🤍
امتحانا راحتم نمیزارن😂
اشکال نداره گوگولی🙂💜
درسات مهم تره فعلا❤️
لطفا پارت بعد و یکم زود تر بزار
سعیم رو میکنم
عالییییییییییییی بود
ممنونننننن💜