سلام عزیزان من دوباره برگشتم و باید بگم که قسمت بعدی قسمت آخر هستش.
از زبان آدرین:گوشواره کفشدوزک رو گذاشتم تو گوشم و تیکی اومد بیرون و گفت آدرین داری چیکار می کنی؟دیوونه شدی؟من با چشمانی پر از اشک و دلی پر از غم گفتم آره تیکی دیوونه شدم.دیوونه همون کسی شدم که چند بار برای من مرد.بعد از اون حرفم تیکی دیگه ساکت شد و حرفی نزد.من گفتم تیکی پلگ متحد شید.بعد یهو یک نور سفید دورم رو گرفت و تمام لباس هام بنفش شد.احساس قدرت می کردم.میدونستم که ترکیب معجزه گر کفشدوزک و گربه فقط آرزو رو برآورده نمی کنه بلکه قدرتم رو هم زیاد می کنه.الان یویو و میله رو با هم دارم و میتونم پرواز کنم و قدرتم هم زیادتر شده.رفتم روی یک بلندی و به همه گفتم قهرمانا عقب برین و جنگ رو به من بسپرین و اگر من هم موفق نشدم شما دست به کار بشین.بقیه هم به حرفام گوش کردن و عقب رفتن.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عالی 😍😍😍
عالی
خخخخخیلیییییییییییییییییییییی عاااااالیی بود من تازه با دوستانت آشنا شدم عاااااااااالییییییی بود