
سلام دوباره به کسانی که داستان های من رو میخونن واقعا ممنون که حمایتم می کنین???
از زبان آدرین:اون ها هم چی؟چه اتفاقی براشون افتاد؟چیشد؟????.آلیا گفت اون ها هم شکست خوردن اما دختر کفشدوزکی تونست فرار کنه اما معجزه گر ها به دست ارباب شرارت افتاد.حالا تو بگو تو کجا بودی چیکار میکردی.من هم تمام قضیه رو براشون توضیح دادم.نینو گفت وای رفیق چه سخته ببینی پدرت بزرگترین خلافکار فرانسه باشه و برای به دست آوردن دو تا معجزه گر دست به هر کاری بزنه.من گفتم مرینت کجاست اون امکان نداره آکوما زده شده باشه اون خیلی مقاوم تر از این حرفاست.آلیا گفت راست میگی ولی نه جزو شرور شده هاست و نه توی شهر هست.هیچ جا نیست.
من گفتم ما باید فرار کنیم.آلیا گفت آخه چطوری از اون همه آدم آکوما زده رد بشیم ما هیچ شانسی نداریم.من گفتم اگه یکی دیگه از دلایل گمشدنم رو بگم باهام میاین؟اونها گفتن اگه قانعمون کنه میایم.منم گفتم ?پلگ کلاوز اوت?.قیافه اونا??قیافه من???.آلیا گفت این همه مدت تو گربه سیاه بودی و ما نمیدونستیم.چرا به ما نگفتی؟من گفتم اگه پدرم اونکار رو با من کرد اگه به شما می گفتم که معلوم نبود الان کجا بودین.حالا ولش کنین این حرفا رو بیاین هرچه سریع تر از شهر بریم بیرون.آلیا گفت گیرم که از شهر هم خارج شدیم کجا بریم؟من گفتم معبد نگهبانان معجزه گر.اونا گفتن اونجا واسه چی؟من گفتم اول اونجا جای امنیه.دوم شاید کاهنا بدونن چجوری کفشدوزک رو پیدا کنیم.سوم شاید بتونیم برای شکست ارباب شرارت از اون ها کمک بگیری.
از خونه رفتیم بیرون.به سمت خروجی شهر رفتیم.همینکه خواستیم از شهر خارج شیم یهو.....از زبان گابریل:باید با پسرم حرف بزنم باید بهش توضیح بدم شاید قانع شد و معجزه گرش رو بهم داد.رفتم سمت خونه بعد رفتم تو باغ مخفی و بعد دیدم که آدرین نیست حتما فرار کرده به ناتالی خبر دادم اون هم آژیر رو زد تا همه رو خبر کنه و نزاره آدرین از شهر فرار کنه.
از زبان آدرین:وای نه آژیر خطر فکر کنم پدرم فهمید من فرار کردم.بچه ها باید سریع بدوییم.از شهر فرار کردیم.دو تا آکومایی دنبالمون میکردن.من وایسادم تا شکستشون بدم و راحت هم شکستشون دادم.با سرعت هرچه تمام تر به سمت معبد دویدیم.تا به معبد نگهبانان رسیدیم.
کاهن اعظم گفت گربه سیاه تو اینجا چیکار میکنی؟برای چی اومدی اینجا؟من گفتم مگه از پاریس خبر نداری.نمیدونی چه اتفاقی افتاده.این دونفر هم تنها کسانی بودن که آکومایی نشده بودن.کاهن اعظم گفت:خبر دارم چه اتفاقی افتاده و خیلی هم از ناپدید شدن کفشدوزک ناراحتم.من فپگفتم لطفا از این دو نفر مراقبت کن تا همه چیز رو درست کنم.کاهن اعظم گفت باشه قبوله.بعد به یکی از شاگرداش گفت به اتاقشون راهنماییشون کنه.من از کاهن اعظم پرسیدم:چطوری میتونم کفشدوزک رو پیدا کنم؟کاهن اعظم گفت نمیدونم ولی شاید راهی باشه.
یهو کاهن اعظم عین ارشمیدوس گفت یافتتتتم یافتتتتم.من گفتم خیله خوب یواشتر چیرو یافتی؟اون گفت تنها یک معجزه گر هست که میتونی با اون کفشدوزک رو پیدا کنی.من گفتم چه معجزه گری؟اون گفت معجزه گر زرافه.من گفتم این معجزه گر میتونه چیکار کنه.
اون گفت معجزه گر زرافه این قدرت رو بهت میده تا بتونی با تمرکز به اون چیز یا کسی که میخوای پیدا کنی رو پیدا کنی.من گفتم این معجزه گر کجاست؟اون گفت مشکل همینجاست این معجزه گر دست ما نیست.من گفتم اگه دست شما نیست پس دست کیه.
کاهن اعظم گفت اون دست کاهن اعظم قبلی یعنی کاهن فلورانسه.من گفتم دست اون چیکار میکنه؟اون گفت چون این معجزه گر خیلی قدرتمنده کاهن اون رو پیش خودش نگه داشته تا دست کسی به اون نرسه.من گفتم اون کجاست؟اون گفت کاهن فلورانس توی غاری داخل کو اورسته.من گفتم کوه اورست؟اون گفت پ نه پ دراز گودال ماریانا،خوب کوه اورسته دیگه.
من گفتم چند تا غار توی کوه اورست هست؟اون گفت فقط یکی و اونم همونیه که کاهن فلورانس داخلشه.من گفتم خوبه پس فقط باید غار رو پیدا کنم.اون گفت نه خیر تازه شروع میشه.من گفتم تازه شروع میشه یعنی چی؟اون گفت یعنی کاهن فلورانس برای اینکه بتونه از اون معجزه گر به خوبی محافظت کنه اونجا تله هایز کار گذاشته که هر کدوم از اون تله ها مرگ بارن و ممکنه جون سالم به در نبری.من گفتم خدایا ولم کن.اون گفت بیا معجزه گر اسب رو بگیر.اگه تونستی کاهن فلورانس رو ببینی به جای اینکه دوباره از اون تله های مرگبار رد بشی سریع بری پیش کفشدوزک.من گفتم چرا برای رفتن به داخل غار ازش استفاده نکنم؟اون گفت کاهن فلورانس یک تله اونجا گذاشته که مانع استفاده تو از معجزه گر اسب میشه.منم گفتم باشه و به سمت کوه اورست حرکت کردم....
دم همتون گرم ممنون که دیدین????
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
این کاربر بک میدهد تا ابد
پست بیوم رو لایک کنید سه تا پستتون لایکه
پین؟
ناراحتی بپاک
نباید هویتشو میگفت به نینو و الیا
بعدی؟جالب بود خوشم اومد
لطفا داستان منم ببینید اسمش هست عشق مرینت❤❤❤
لطفا داستان منم ببینید اسمش هست عشق مرینت❤❤❤
امیدوارم به تست حادثه « پارت 1 » هم سر بزنید
ادامه بده ، آفرین ?
عالی بود پارت بعدی رو زودتر بيار