های کیوتا
آنچه گذشت:مری در خونه خودش مری:واییی دیرم شد زود آماده بشم الیا:به به مری خانم دیشب کجا بودی مری:با ادرین بودم گلی الیا:اونو میدونم بعدش مری:امممم خبب به تو چه ایش برو بیرون کار دارم باید بریم دانشگاه دیر شد الیا:بعدن برات دارم خانم خانما😐😑
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
و منی که کلا کپ کردم 🤣🤣🤣
فقط اون لحظه که مرینت میگه : عش یعنی ادرین جان 😅😅🤣🤣🤣
عالی بود 🙂تازه با داستانت آشنا شدم 🙃
مرسی
عالی بود فقط سعی کن بیشتر بنویسی چون زود تموم میشه و زود تر پارت بده چون اینجوری داستانو یادمون میره
مرسی عشقم داستانت محشره🍭🎀🌸🦄
چشم حتما 🥰
مرسی کیوتی😍😘
عالی
میسی🥰😍